١٣- چرا در ايران به جنگ عراق و ايران، جنگ تحميلى گفته مى‏شود؟

١٣- چرا در ايران به جنگ عراق و ايران، جنگ تحميلى گفته مى‏شود؟

تجاوز عراق به ايران در شرايطى آغاز شد كه ايران دوره انقلابى و بى‏ثباتى را طى مى‏كرد. نظام سياسى ايران هنوز تثبيت نشده بود و در داخل و خارج با چالش‏هايى روبه رو بود. از بعد داخلى، در رأس حكومت ايران اختلافات اساسى وجود داشت. نظام جمهورى اسلامى در گوشه و كنار كشور با گرايش‏هاى تجزيه‏طلبى روبه رو بود. ارتش ايران بنابر ضرورت انقلاب مورد تصفيه قرار گرفته بود و هيچ گونه آمادگى براى يك جنگ بيرون از مرزهاى ايران را نداشت؛ ضمن اينكه در ذهن سران نظام نوپاى جمهورى اسلامى چنين فكرى كه خود را در بيرون از مرزها درگير نمايند خطور نمى‏كرد. در بعد خارجى، ايران به دليل تسخير لانه جاسوسى در تاريخ ١ / ٨ / ١٣٥٨ (بعد ضد استعمارى انقلاب) به دست دانشجويان پيرو خط امام، تحريم تسليحاتى شده بود و كارشناسان نظامى امريكا از ايران اخراج شده بودند. به دنبال آن روابط ديپلماتيك امريكا با ايران قطع شد. سپس محاصره اقتصادى ايران، حمله نظامى امريكا به طبس، و چندى بعد طراحى يكى ديگر از تهديدهاى امريكا را به شكل «كودتاى نوژه» كه قبل از اجرا، كشف و خنثى شد، شاهد هستيم. از سوى ديگر، به موازات چالش‏هاى داخلى و خارجى ايران، تقويت رابطه بازرگانى عراق و امريكا (١ / ٥ / ١٣٥٩) و روند بهبودى مناسبات محور غرب و امريكا با عراق به ويژه ملاقات‏هاى رسمى مقامات بلند پايه امريكا، انگليس و كشورهاى منطقه با صدام و عناصر رسمى عراق را نظاره‏گر هستيم.به اين ترتيب ايران در موقعيتى نبود كه آماده مواجهه با يك جنگ بزرگ باشد. در واقع صدام حسين، ديكتاتور حاكم بر عراق، با استفاده از چنين موقعيتى در روز ٣١ / ٦ / ١٣٥٩ به ايران حمله كرد و يك جنگ نابرابر را به ايران اسلامى تحميل نمود. اين جنگ را از آن جهت تحميلى مى‏خوانند كه عراق در چنين اوضاعى با تجاوز همه جانبه به ايران، آن را آغاز كرد و در واقع ايران قربانى اهداف توسعه طلبانه و تجاوز گرانه‏ى عراق شده بود و بدون آمادگى قبلى به يك جنگ فراگير و ناخواسته وارد شد. شكست‏هاى اوليه ايران نيز ناشى از عدم آمادگى ايران براى جنگ بود. ايران به طور غير ارادى وارد اين جنگ شد اما دشمن ايران، با قصد و برنامه‏ريزى طولانى قبلى، اين جنگ را به ايران تحميل كرد تا به خواست‏هاى نامشروع خود دست يابد. بنابراين چون ايران نقشى در شروع جنگ نداشت و به طور ناخواسته به اين جنگ كشيده شد، در ايران از اين جنگ تحت عنوان «جنگ تحميلى» ياد مى‏شود.فصل دوم: ابعاد نظامىالف: عراق

 

١٢- آيا مردم عراق واقعا خواستار جنگ با ايران بودند...

١٢- آيا مردم عراق واقعا خواستار جنگ با ايران بودند يا آنها به اجبار به اين امر مى‏پرداختند؟

حدود ٩٥ درصد مردم عراق، مسلمان‏اند و بر اساس آمارهاى رسمى، از اين تعداد ٥٥ درصد شيعه و ٤٠ درصد سنى مى‏باشند؛ البته بر مبناى آمارهاى غير رسمى حدود ٦٠ تا ٦٥ درصد مردم عراق شيعه و ٢٥ تا ٣٠ درصد سنى هستند. از اين رو بعيد است كه بپذيريم آنان داوطلبانه به جنگ با برادران مسلمان و خصوصا شيعه خود در ايران برخاسته بودند. گر چه صدام تلاش فراوانى داشت تا اين جنگ را جنگ اعراب عليه فارس‏هاى مجوس قلمداد نمايد اما از آنجا كه سابقه مستبدانه و ظالمانه حزب بعث و شخص صدام در اذهان عمومى مردم عراق وجود داشت، اين مسئله هرگز فراگير نشد. بر همين اساس شايد يكى از دلايل بى‏انگيزگى بخشى از ارتشيان عراق و نداشتن تاب مقاومت در برابر حملات رزمندگان ايرانى، اجبارى بودن حضور آنها در جبهه‏ها بوده باشد.البته مشكل است كه يك حكم و نظر واحد در مورد كل مردم عراق و در زمان‏هاى مختلف جنگ اين كشور با ايران صادر كرد. در هر حال، در ارتش عراق نيروهايى بودند كه بسيار با انگيزه و با تعصب عليه ايران مى‏جنگيدند كه به نظر مى‏رسد آنان كسانى بودند كه تحت تأثيرات تبليغات حزب بعث، ايران را واقعا دشمن خويش مى‏پنداشتند. همچنين ديدگاه و چگونگى عملكرد مردم عراق قبل و بعد از ورود نيروهاى ايرانى به خاك عراق همگى يكسان نبود؛ برخى تا زمان حضور ارتش خود در خاك ايران انگيزه‏اى براى جنگ نداشتند، اما بعد از بازپس گيرى سرزمين‏هاى ايران به همت رزمندگان و ادامه عمليات در خاك عراق، به عنوان دفاع از سرزمين و خاك خود مقاومت بيشترى از خود نشان مى‏دادند. در هر حال آنچه مسلم است بخشى از مردم عراق علاقه‏اى به شروع و ادامه جنگ با ايران نداشتند و از ترس جان خود و تحت فشار رژيم عراق به جبهه‏ها اعزام مى‏شدند.

 

١١- عراق ادعا مى‏كرد كه ارتش اين كشور در پاسخ به تجاوزات ايران وارد جنگ شد. آيا شواهدى براى رد اين ا

١١- عراق ادعا مى‏كرد كه ارتش اين كشور در پاسخ به تجاوزات ايران وارد جنگ شد. آيا شواهدى براى رد اين ادعا وجود دارد؟

روند حوادث دقيقا خلاف ادعاى عراق را نشان مى‏دهد:در پى فروپاشى نظام شاهنشاهى و پا گرفتن نظام جمهورى اسلامى در ايران، عراق زمينه را براى اعمال اغراض سياسى و نظامى خود مناسب ديد. لذا صدام حسين ابتدا در يك تصفيه حزبى حسن البكر را از رهبرى عراق كنار زد و خود به جاى وى نشست. وى سپس با اتخاذ رويكرد همكارى با كشورهاى غربى به ويژه امريكا و فرانسه، پايه‏هاى حكومت خود را تحكيم بخشيد و سياست راديكالى منطقه‏اى خود را كنار گذاشت و به همكارى بيشتر با كشورهاى عربستان، كويت و... روى آورد و هم زمان با اين تحولات، گروه‏هاى معارض با جمهورى اسلامى ايران از قبيل جبهة التحرير عربستان، و جبهة التحرير اهواز و سازمان سياسى خلق عرب را فعال كرد و گروه‏هاى مسلح ايرانى در كردستان، همچون حزب دمكرات كردستان ايران و... را به خدمت گرفت.اهداف عراق در اين برهه عبارت بود از: تشكل و سازماندهى جوانان عرب در جهت اهداف عراق؛ كسب اطلاعات سياسى، نظامى و اقتصادى از اوضاع ايران؛ دامن زدن به اختلافات نژادى و قومى و انجام دادن اقدامات خراب كارانه در مواضع حساس اقتصادى و نظامى خوزستان و كردستان؛ تحركات مرزى در آستانه تجاوز به ايران نيز قابل توجه است. مطلب ديگر اينكه عراق براى افزايش توان نظامى خود در مرز ايران دست به اقدامات زير زد:- افزايش و تقويت پاسگاه‏هاى مرزى- مستحكم كردن خطوط پدافندى- ايجاد شبكه‏ها و جاده‏هاى متعدد مواصلاتى در نزديك مرزهاى مشترك.همچنين كاهش سطح روابط ديپلماتيك با ايران و گسترش اقدامات خصمانه سياسى، از ديگر اقدامات عراق در آستانه تجاوز به ايران بود.حكومت عراق در شهريور ١٣٥٩ اقدامات نظامى خود را عليه جمهورى اسلامى گسترش داد و از ابتداى اين ماه بيشتر شهرهاى مرزى ايران از جمله قصر شيرين، سومار، مهران، خرمشهر و آبادان را زير آتش سلاح‏هاى سبك و سنگين قرار داد. در ١٣ شهريور نيز چند نقطه قصر شيرين را بمباران كرد و به بيش از ١٠٠ خانه مسكونى آسيب رساند كه طى آن ١٠٥ تن كشته يا مجروح شدند. در ١٦ و ١٩ شهريور نيز به ارتفاعات ميمك حمله كرد و حدود ٢١٠ كيلومتر مربع از خاك ايران اسلامى را به اشغال خود در آورد.

 

١٠- عوامل مؤثر در تشويق رژيم بعثى عراق در حمله به ايران چه بودند؟

١٠- عوامل مؤثر در تشويق رژيم بعثى عراق در حمله به ايران چه بودند؟

مرحله خاص بعد از انقلاب‏ها كه به نوعى وضعيت گذار است و نيز پيدايش نظامى با دو مشخصه اسلامى و انقلابى كه منافع امريكا را به خطر انداخته بود، از نظر عراق زمينه مساعدى براى نمايش وجود منافع مشترك امريكا و عراق در ايران و جلب حمايت امريكا در حمله به ايران بود. در اين باره، موارد زير قابل توجه است:١- سرنگون شدن حكومت پهلوى كه به عنوان ژاندارم و محور اساسى امنيت غرب در منطقه نقش بازى مى‏كرد.٢- ظهور يك ايدئولوژى جديد (انقلاب اسلامى) در رقابت با ايدئولوژى چپ و شوروى، كه مدعى حمايت از طبقه مستضعف و نهضت‏هاى رهايى بخش و استكبار ستيز بود.٣- ايجاد خلأ امنيتى در منطقه و نگرانى آمريكا از خطر گسترش انقلاب اسلامى در منطقه به ويژه در كشورهاى عربى و عراق.٤- امريكا با پناه دادن به شاه، درصدد سازماندهى سلطنت طلب‏ها و باز گرداندن وضعيت گذشته به ايران بود.٥- تسخير لانه جاسوسى، ماهيت حوادث را دگرگون كرد و تمام مسائل سياسى را تحت الشعاع قرار داد و ابتكار عمل را از امريكا سلب كرد.٦- دولت موقت كه يكى از اميدهاى امريكا براى بازگشت و سلطه مجدد به ايران بود، پس از تسخير لانه جاسوسى امريكا كنار رفت.حمله براى آزادى گروگان‏ها و كودتاى نوژه، دو اقدام اساسى امريكا براى بر اندازى و تعويض حاكميت و روى كار آوردن دولت دلخواه در ايران بود.بدين ترتيب، با شكست سه جريان اساسى، يعنى كنار رفتن دولت موقت، شكست حمله نظامى (طبس) و ناكام ماندن كودتان نوژه، امريكا در آخرين تلاش خود، عراق را در حمله به ايران تشويق و پشتيبانى كرد.

 

٨- چه كشورى جنگ را شروع كرد؟ ايران يا عراق، چرا؟

٨- چه كشورى جنگ را شروع كرد؟ ايران يا عراق، چرا؟

دلايل زيادى وجود دارد كه نشان مى‏دهد عراق شروع كننده جنگ ايران و عراق بوده است. از جمله سخنان مسئولان سياسى عراق و اقدامات عملى ارتش اين كشور در مراحل اوليه جنگ، اشغال تعدادى از شهرهاى ايران در مراحل اوليه جنگ و از همه مهم‏تر اسناد رسمى سازمان ملل متحد و اعلام رسمى دبير كل سازمان ملل متحد مبنى بر اينكه عراق آغاز گر جنگ هشت ساله عليه ايران مى‏باشد. در ادامه به برخى از موارد مذكور اشاره مى‏شود:ارتش عراق، درگيرى‏هاى مرزى را كه از سال ١٣٥٨ آغاز كرده بود، در سال ١٣٥٩ با شدت بيشترى ادامه دارد. ارتش عراق از ابتداى شهريور ١٣٥٩، به طور متناوب بيشتر شهرهاى مرزى ايران از جمله: قصر شيرين، سومار، مهران، آبادان و خرمشهر را زير آتش سلاح‏هاى سبك و سنگين قرار داد.در پانزده شهريور ١٣٥٩ عراق ادعا كرد منطقه زين‏القوس، كه به موجب قرار داد ١٩٧٥ الجزاير مى‏بايست به عراق واگذار مى‏شد و تا كنون واگذار نشده است، به عراق تعلق دارد. همين دليل ارتش عراق به فاصله‏ى دو روز پس از اين ادعا در ١٧ / ٦ / ١٣٥٩ ارتفاعات زين‏القوس در غرب ايران را اشغال كرد.در ١٩ / ٦ / ١٣٥٩ نيروهاى عراق منطقه سيف سعد در غرب ايران را نيز اشغال كردند. صدام حسين در جلسه هيئت دولت اعلام كرد كه تصميم به بازپس گيرى سرزمين‏هايى را كه ايران غصب كرده است، دارد.وزارت دفاع عراق در تاريخ ٢١ / ٦ / ١٣٥٩ اعلام كرد كه نيروهاى عراق، سرزمين‏هاى عراقى را كه به موجب قرار داد سال ١٩٧٥ ميلادى قرار بود ايران از آن عقب‏نشينى كند و اين كار را نكرد، بازپس گرفتند.روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق در تاريخ ٢٣ / ٦ / ١٣٥٩ نوشت، در پى سه روز نبرد، نيروهاى عراقى موفق شدند، ٢١ كيلومتر مربع از مناطق واقع در مرز ايران و عراق را تصرف كنند. به دنبال آن در تاريخ ٢٤ / ٦ / ١٣٥٩، عزت ابراهيم الدورى، معاون رياست شوراى انقلاب عراق، در نشست مطبوعاتى در رم اعلام كرد: عمليات جنگى اين كشور در مرزهاى ايران براى بازپس گيرى ١٣٠٠ كيلومتر مربع خاك متعلق به عراق تا پايان هفته جارى خاتمه مى‏يابد.چند روز قبل از حمله سراسرى ارتش عراق، صدام حسين در مجلس ملى عراق حاضر شد و اعلام كرد كه موافقت نامه ٦ مارس ١٩٧٥ الجزيره ملغى است و مجلس عراق نيز در يك جلسه فرمايشى در همان شب، موافقت نامه مزبور را باطل اعلام نمود.دولت عراق در ٢٦ شهريور ١٣٥٩، كاردار سفارت جمهورى اسلامى ايران در بغداد را به وزارت خارجه احضار كرد و با ابلاغ يادداشتى رسمى به طور يك جانبه موافقت نامه الجزاير را لغو كرد.در نهايت رژيم عراق پس از بيست ماه مقدمه چينى، در ٣١ شهريور ١٣٥٩ حمله گسترده خود را به جمهورى اسلامى ايران آغاز كرد.بنابراين اعترافات مسئولان سياسى عراق و يادداشت‏هاى رسمى مبنى بر توسل به زور در بازپس گيرى برخى مناطق، نشان دهنده متجاوز بودن عراق است. ضمن آنكه عراقى‏ها در ٣١ / ٦ / ١٣٥٩ هجوم سراسرى به مرزهاى ايران را آغاز كردند.علاوه بر اين، بر اساس بند ٦ قطعنامه ٥٩٨ شوراى امنيت، دبير كل سازمان ملل آغازگر جنگ ايران و عراق را معرفى نمود. در گزارش دبير كل سازمان ملل متحد به شوراى امنيت طى سند شماره ٢٣٢٧٣/S مورخ ٩ دسامبر ١٩٩١(١٨ آذر ١٣٧٠)، در صفحه ٢ پاراگراف‏هاى ٦ و ٧ آن آمده است: «اين يك واقعيت است كه توضيحات عراق براى جامعه بين‏المللى قابل قبول و كافى نيست. بنابراين رويداد برجسته‏اى كه تحت عنوان موارد نقض در بند پنجم اين گزارش بدان اشاره كردم، همانا حمله ٢٢ سپتامبر ١٩٨٠ عليه ايران است كه بر اساس منشور ملل متحد، اصول و قوانين شناخته شده بين‏المللى، يا اصول اخلاقى بين‏المللى مقابل توجيه نيست و موجب مسئوليت مخاصمه است، حتى اگر قبل از شروع مخاصمه، برخى تعرضات از جانب ايران به خاك عراق صورت گرفته باشد، چنين تعرضاتى نمى‏تواند توجيه كننده تجاوز عراق به ايران (كه اشغال مستمر خاك ايران را در طول مخاصمه در پى داشت) باشد، تجاوزى كه ناقض مسئوليت كاربرد زور كه يكى از اصول آمره‏ى حقوق بين‏المللى است، مى‏باشد.» بنابراين گوياترين سندى كه تجاوز عراق به ايران را نشان مى‏دهد، گزارش دبير كل سازمان ملل متحد است كه در آن عراق را شروع كننده جنگ تحميلى اعلام كرد.

 

٨- چه كشورى جنگ را شروع كرد؟ ايران يا عراق، چرا؟

٨- چه كشورى جنگ را شروع كرد؟ ايران يا عراق، چرا؟

دلايل زيادى وجود دارد كه نشان مى‏دهد عراق شروع كننده جنگ ايران و عراق بوده است. از جمله سخنان مسئولان سياسى عراق و اقدامات عملى ارتش اين كشور در مراحل اوليه جنگ، اشغال تعدادى از شهرهاى ايران در مراحل اوليه جنگ و از همه مهم‏تر اسناد رسمى سازمان ملل متحد و اعلام رسمى دبير كل سازمان ملل متحد مبنى بر اينكه عراق آغاز گر جنگ هشت ساله عليه ايران مى‏باشد. در ادامه به برخى از موارد مذكور اشاره مى‏شود:ارتش عراق، درگيرى‏هاى مرزى را كه از سال ١٣٥٨ آغاز كرده بود، در سال ١٣٥٩ با شدت بيشترى ادامه دارد. ارتش عراق از ابتداى شهريور ١٣٥٩، به طور متناوب بيشتر شهرهاى مرزى ايران از جمله: قصر شيرين، سومار، مهران، آبادان و خرمشهر را زير آتش سلاح‏هاى سبك و سنگين قرار داد.در پانزده شهريور ١٣٥٩ عراق ادعا كرد منطقه زين‏القوس، كه به موجب قرار داد ١٩٧٥ الجزاير مى‏بايست به عراق واگذار مى‏شد و تا كنون واگذار نشده است، به عراق تعلق دارد. همين دليل ارتش عراق به فاصله‏ى دو روز پس از اين ادعا در ١٧ / ٦ / ١٣٥٩ ارتفاعات زين‏القوس در غرب ايران را اشغال كرد.در ١٩ / ٦ / ١٣٥٩ نيروهاى عراق منطقه سيف سعد در غرب ايران را نيز اشغال كردند. صدام حسين در جلسه هيئت دولت اعلام كرد كه تصميم به بازپس گيرى سرزمين‏هايى را كه ايران غصب كرده است، دارد.وزارت دفاع عراق در تاريخ ٢١ / ٦ / ١٣٥٩ اعلام كرد كه نيروهاى عراق، سرزمين‏هاى عراقى را كه به موجب قرار داد سال ١٩٧٥ ميلادى قرار بود ايران از آن عقب‏نشينى كند و اين كار را نكرد، بازپس گرفتند.روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق در تاريخ ٢٣ / ٦ / ١٣٥٩ نوشت، در پى سه روز نبرد، نيروهاى عراقى موفق شدند، ٢١ كيلومتر مربع از مناطق واقع در مرز ايران و عراق را تصرف كنند. به دنبال آن در تاريخ ٢٤ / ٦ / ١٣٥٩، عزت ابراهيم الدورى، معاون رياست شوراى انقلاب عراق، در نشست مطبوعاتى در رم اعلام كرد: عمليات جنگى اين كشور در مرزهاى ايران براى بازپس گيرى ١٣٠٠ كيلومتر مربع خاك متعلق به عراق تا پايان هفته جارى خاتمه مى‏يابد.چند روز قبل از حمله سراسرى ارتش عراق، صدام حسين در مجلس ملى عراق حاضر شد و اعلام كرد كه موافقت نامه ٦ مارس ١٩٧٥ الجزيره ملغى است و مجلس عراق نيز در يك جلسه فرمايشى در همان شب، موافقت نامه مزبور را باطل اعلام نمود.دولت عراق در ٢٦ شهريور ١٣٥٩، كاردار سفارت جمهورى اسلامى ايران در بغداد را به وزارت خارجه احضار كرد و با ابلاغ يادداشتى رسمى به طور يك جانبه موافقت نامه الجزاير را لغو كرد.در نهايت رژيم عراق پس از بيست ماه مقدمه چينى، در ٣١ شهريور ١٣٥٩ حمله گسترده خود را به جمهورى اسلامى ايران آغاز كرد.بنابراين اعترافات مسئولان سياسى عراق و يادداشت‏هاى رسمى مبنى بر توسل به زور در بازپس گيرى برخى مناطق، نشان دهنده متجاوز بودن عراق است. ضمن آنكه عراقى‏ها در ٣١ / ٦ / ١٣٥٩ هجوم سراسرى به مرزهاى ايران را آغاز كردند.علاوه بر اين، بر اساس بند ٦ قطعنامه ٥٩٨ شوراى امنيت، دبير كل سازمان ملل آغازگر جنگ ايران و عراق را معرفى نمود. در گزارش دبير كل سازمان ملل متحد به شوراى امنيت طى سند شماره ٢٣٢٧٣/S مورخ ٩ دسامبر ١٩٩١(١٨ آذر ١٣٧٠)، در صفحه ٢ پاراگراف‏هاى ٦ و ٧ آن آمده است: «اين يك واقعيت است كه توضيحات عراق براى جامعه بين‏المللى قابل قبول و كافى نيست. بنابراين رويداد برجسته‏اى كه تحت عنوان موارد نقض در بند پنجم اين گزارش بدان اشاره كردم، همانا حمله ٢٢ سپتامبر ١٩٨٠ عليه ايران است كه بر اساس منشور ملل متحد، اصول و قوانين شناخته شده بين‏المللى، يا اصول اخلاقى بين‏المللى مقابل توجيه نيست و موجب مسئوليت مخاصمه است، حتى اگر قبل از شروع مخاصمه، برخى تعرضات از جانب ايران به خاك عراق صورت گرفته باشد، چنين تعرضاتى نمى‏تواند توجيه كننده تجاوز عراق به ايران (كه اشغال مستمر خاك ايران را در طول مخاصمه در پى داشت) باشد، تجاوزى كه ناقض مسئوليت كاربرد زور كه يكى از اصول آمره‏ى حقوق بين‏المللى است، مى‏باشد.» بنابراين گوياترين سندى كه تجاوز عراق به ايران را نشان مى‏دهد، گزارش دبير كل سازمان ملل متحد است كه در آن عراق را شروع كننده جنگ تحميلى اعلام كرد.

 

٧- دولت عراق چه اقداماتى براى زمينه سازى تهاجم به ايران انجام داد؟

٧- دولت عراق چه اقداماتى براى زمينه سازى تهاجم به ايران انجام داد؟

عراق در آستانه تجاوز خويش به سرزمين ايران دست به اقدامات زير زد:١- عراق كه يك كشور چپ و منزوى در منطقه بود، به بازسازى روابط خود با كشورهاى منطقه پرداخت تا نظر مساعد آنها را جلب كند. از جمله ارتباط سياسى و گرم با عربستان، اردن، كويت، امارات و... بر قرار كرد.٢- بر عهده‏گيرى نقش محورى در كشورهاى عربى و طرح كردن مسئله اشغال جزاير سه گانه به دست ايران و ادعاى بازپس گيرى اين جزاير.٣- دورى محسوس از شوروى.٤- با روى كار آمدن صدام حسين به جاى حسن البكر، صدام محور تحولات داخلى و خارجى عراق شد.٥- خريدهاى تسليحاتى و تجهيزات نظامى كلان.٦- تشديد مخاصمات مرزى و سياسى با ايران.بدين ترتيب، عراق با قول مساعد عربستان و كويت مبنى بر حمايت اقتصادى و با پشتيبانى سياسى بلوك غرب به ويژه امريكا، عمليات نظامى خود را عليه ايران آغاز كرد.ب: دلايل و اهداف آغاز جنگ

 

٦- چرا رژيم بعثى عراق از هجوم به ايران به عنوان نبرد قادسيه ياد مى‏كرد؟

٦- چرا رژيم بعثى عراق از هجوم به ايران به عنوان نبرد قادسيه ياد مى‏كرد؟

«قادسيه» نام نبردى است كه نيروهاى اسلام در سال ١٤ ه. ق عليه نيروهاى ايران، در زمان يزدگرد سوم به راه انداختند و با پيروزى آنان به خاتمه رسيد. در اين جنگ، عده‏اى از ايرانيان كه از ظلم و ستم پادشاه خود به تنگ آمده بودند، در كنار مسلمانان قرار گرفتند و زمينه پيروزى مسلمانان را فراهم كردند. صدام حسين ماه‏ها قبل از آغاز جنگ رسمى عليه ايران، در جريان ديدار از پادگان «قهرمانان اقدام ملى قادسيه» چنين مى‏گويد: شما در پادگان قادسيه، انقلاب خود را پيش روى داريد كه شما را به مفهوم قادسيه رهبرى مى‏كند. شما اكنون در اينجا نه تنها نام قادسيه را بر خود داريد بلكه شرف، مفهوم و روح آن را نيز با خويش داريد. شما آمادگى والاى گذشت و ايثار را همان گونه كه صفت مردان قادسيه‏ى نخستين، در رهايى امت عرب و رهايى تمام ميهن عربى بوده، دارا هستيد و تنها براى پاسدارى و نگهبانى از عراق آزاد و سرافراز مبارزه نمى‏كنيد.اين سخنرانى در هشتم ژوئن ١٩٨٠ برابر با ١٨ خرداد ١٣٥٩ ايراد شد. آنچه بعدها قادسيه‏ى صدام ناميده شد، به گونه‏اى آشكار و روشن، از اين سخنرانى در پادگانى بدين نام، الهام گرفته بود.صدام با انتخاب لقب فرمانده‏ى قادسيه براى خود، جنگ عليه ايران را آغاز كرد. هدف رژيم بعث از انتخاب لقب سردار قادسيه، تداعى جنگ اعراب مسلمان عليه ايرانيان زرتشتى بود كه صدام همواره ايرانيان را مجوس مى‏ناميد و از جنگ تحميلى، با عنوان جنگ اعراب و مجوسيان ياد مى‏كرد تا پشتيبانى كشورهاى عربى را نيز جلب نمايد.هدف ديگر رژيم بعث از به كارگيرى اين لقب، تداعى پيروزى اعراب بر ايرانيان بود. صدام مى‏خواست وانمود كند، همان طور كه اعراب در جنگ قادسيه در سال ١٤ ه. ق بر ايرانيان پيروز شدند، ما نيز در اين جنگ پيروز خواهيم شد.

 

 

5- خصايص و روحيات شخص صدام، در راه اندازى جنگ چقدر نقش داشت؟

5- خصايص و روحيات شخص صدام، در راه اندازى جنگ چقدر نقش داشت؟

صدام حسين رئيس جمهور عراق كه به عنوان ديكتاتورى خشن و بى‏رحم، شهرت جهانى پيدا كرده بود، در عين حال فردى ماجراجو و جاه‏طلب و به دنبال موقعيت‏هاى مناسب براى كسب قدرت بيشتر بود. وى در مدت كوتاهى توانست حزب بعث را سازماندهى كرده و ارتش عراق را به صورت منسجم در آورد. صدام با تصفيه‏هاى خونين كه در داخل كشور انجام داد، كليه رقباى خود را براى جايگزينى حكومت از بين برد و ارتش عراق را نيز از عناصر به اصطلاح مشكوك تصفيه نمود.ويژگى‏هاى روانى و سياسى صدام از او فردى مغرور، قدرت‏طلب، طمع كار، معامله‏گر، جنايت پيشه و... ساخته بود. رفتار وى حتى با دوستان و هم پيمانان منطقه‏اى به نوعى بود كه آنها در شرايط بسيار نزديك نيز به وى اعتماد نمى‏كردند و هر لحظه احتمال بروز توطئه‏اى را عليه خود مى‏دادند.صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران داراى سه انگيزه عمده شخصى بود و اميد داشت با پيروزى سريع بر ايران خواسته‏هاى جاه‏طلبانه و شخصى وى ارضاء و تأمين گردد:انگيزه اول تلاش براى كسب رهبرى جهان عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضاى پيمان كمپ ديويد و انزواى مصر، جهان عرب دچار خلأ رهبرى شده بود، شخصيتى كه بتواند با استفاده از امكانات و توانايى‏هاى كشور خود در جهت آرمان‏هاى وحدت جهان عرب و جبران تقصير اعراب در قبال اسرائيل اين خلأ را پر نمايد. صدام حسين اميدوار بود با پيروزى در جنگ با ايران چنين موقعيتى را كسب نمايد.انگيزه دوم صدام اين بود كه با استفاده از سقوط شاه - كه بر اساس دكترين نيكسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود - بتواند با پيروزى بر ايران خلأ سقوط شاه را پر نموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازى كند. وى به رغم مواضع ضد امريكايى كه قبلا اتخاذ مى‏كرد مى‏كوشيد، به امريكايى‏ها نشان دهد كه با آنها تضاد منافع ندارد و اقداماتش در جهت اهداف امريكا در منطقه مى‏باشد تا بدان حد كه برژينسكى بعد از ملاقات با صدام در ستايش وى گفت: ما در بين منافع آمريكا و عراق تضادى نمى‏يابيم.انگيزه سوم صدام، جبران تحقيرى بود كه احساس مى‏كرد با امضاى قرارداد ١٩٧٥ الجزاير دچار آن شده است. در سال ١٩٧٥ به دنبال مشكلاتى كه در جنگ با كردها براى دولت عراق ايجاد شده بود و كردهاى عراق مورد حمايت شاه قرار داشتند، صدام حسين به عنوان معاون رئيس جمهورى عراق قرار داد مزبور را امضا كرد. وى همواره بيان مى‏كرد در اين جريان تحقير شده و اجبارا تن به امضاى اين قرار داد، داده است؛ بنابراين در پى فرصتى بود كه بتواند اين احساس حقارت را جبران نمايد. بدين علت درصدد بهانه‏اى بود كه قرار داد ١٩٧٥ را باطل اعلام نمايد و اين كارى بود كه ١٧ سپتامبر ١٩٨٠ (٢٦ شهريور ١٣٥٩) در اجلاس فوق‏العاده مجمع ملى عراق انجام داد.در مجموع بايد پذيرفت كه روحيات و خصوصيات شخصى صدام مى‏تواند به عنوان يكى از عوامل اصلى شروع جنگ عراق عليه ايران به حساب آيد.

 

4- صدام به عنوان رهبر عراق، از چه زمانى و چگونه به قدرت رسيد؟

4- صدام به عنوان رهبر عراق، از چه زمانى و چگونه به قدرت رسيد؟

حسن البكر، رئيس جمهور وقت عراق، در نطق تلويزيونى ٢٥ تير ١٣٥٨ خود اعلام كرد كه به دليل وضعيت مزاجى، توانايى ادامه مسئوليت را ندارد و بدين ترتيب از مقام خود استعفا كرد. صدام كه تا قبل از اين به عنوان معاون وى ولى در حقيقت همه كاره‏ى حزب و كشور بود، به جاى وى در مسند رهبرى حزب بعث و دولت عراق قرار گرفت. برخى از صاحب نظران سياسى معتقدند صدام با تحت فشار قرار دادن حسن البكر او را وادار به استعفا نمود، آنگاه دست به تصفيه‏هاى حزبى زد و مخالفان داخلى خود را در حزب بعث سركوب كرد. هم زمان با روى كار آمدن صدام حسين، خبرگزارى‏ها از كشف يك كودتاى نافرجام در عراق خبر دادند كه اين امر در حقيقت چيزى جز بهانه‏ى صدام بر تصفيه‏هاى حزبى از وجود مخالفان خود نبود. در اين ماجرا برخى از سران حزب بعث از جمله عبدالخالق سامرى از رهبران برجسته حزب و عدنان حسين وزير سابق برنامه‏ريزى عراق تصفيه و از كار بر كنار شدند و همچنين ٢٢ مقام بلند پايه بعثى اعدام شدند.

 

٣- قرار داد ١٩٧٥ الجزاير درباره چه بود و در چه موقعيتى بين ايران و عراق منعقد شد؟

٣- قرار داد ١٩٧٥ الجزاير درباره چه بود و در چه موقعيتى بين ايران و عراق منعقد شد؟

همان طور كه در پاسخ سؤال قبل توضيح داده شد اختلافات عراق و ايران همچنان ادامه پيدا كرد و عراق به طور مكرر قرار داد ١٩٣٧ را نقض مى‏كرد. در آذر ١٣٥٠ عراق مناسبات خود را با ايران قطع كرد و در اتحاديه عرب و سازمان ملل متحد دست به مبارزه شديدى عليه ايران زد و هزاران ايرانى مقيم عراق را اخراج كرد. در سال ١٩٧٤ دولت عراق از ايران به شوراى امنيت شكايت كرد. ايران و عراق با وساطت شوراى امنيت در ١٦ اسفند ١٣٥٢ با آتش بس موافقت كردند و به درگيرى‏هاى پراكنده مرزى خاتمه دادند و در اوت ١٩٧٤ ملاقاتى بين نمايندگان دو دولت در استانبول به عمل آمد ولى نتيجه‏اى از آن حاصل نشد و برخوردهاى مرزى نيز گاهى تجديد مى‏شد، اين امر با تشديد مبارزات كردها عليه دولت عراق مقارن شد كه مورد حمايت مستقيم ايران و حمايت غير مستقيم امريكا قرار داشتند. در فاصله روزهاى ٢٦ تا ٣٠ دى ١٣٥٣ پس از تجديد مناسبات سياسى بين دو كشور، نمايندگان دو كشور با هم ملاقات كردند و اين بار زمينه براى ادامه مذاكرات فراهم گرديد.در اجلاس سران اوپك كه ١٣ تا ١٥ اسفند ١٣٥٣ در الجزاير تشكيل گرديد، شاه ايران براى نخستين بار شركت كرد و دو جلسه مذاكره طولانى با صدام حسين انجام داد. پس از مذاكرات بين سران دو كشور (گر چه صدام در آن سال‏ها معاون حسن البكر رئيس جمهور عراق بود اما مرد اول حزب بعث و رژيم عراق محسوب مى‏شد)، اعلاميه مشترك ايران و عراق در تاريخ ٦ مارس ١٩٧٥(١٥ اسفند ١٣٥٣) انتشار يافت.در اين اعلاميه طرفين در مورد اصول ذيل به توافق رسيدند:١- دو طرف مرزهاى آبى خود را بر اساس خط تالوگ تعيين مى‏كنند.٢- طرفين متعهد شدند كه در مرزهاى خود كنترل مؤثر به منظور قطع هر گونه رخنه و نفوذى كه جنبه خرابكارانه داشته باشد، اعمال كنند.٣- طرفين تصميم گرفتند، پيوندهاى همسايگى و دوستى سنتى را از طريق تماس‏هاى دائمى تجديد نمايند.٤- علامت گذارى نهايى مرزهاى زمينى بر اساس پروتكل مورخ ١٩١٣ و صورت جلسات تحديد حدود ١٩١٤ انجام شود.در ماده‏ى ١ اعلاميه، عراق مى‏پذيرد كه خط مرزى تالوگ (با پذيرش خط تالوگ به عنوان خط مرزى دو كشور در اروندرود، حاكميت مشترك دو كشور ايران و عراق در سرتاسر آبراه اروندرود رسميت يافت.)را به رسميت مى‏شناسد و اين يكى از امتيازات مهم اعلاميه الجزاير براى ايران بود، در حالى كه به موجب ماده‏ى ٢، ايران غير مستقيم مى‏پذيرد كه از حمايت كردهاى بارزانى دست بر دارد و با همكارى عراق از نفوذ هر عامل كه مزاحمتى براى دو طرف ايجاد كند، جلوگيرى نمايد. در جهت اجراى مصوبات اجلاس الجزيره، وزيران امور خارجه ايران، عراق و الجزاير چهار بار گرد هم آمدند. نتيجه نشست‏هاى آنها، امضاى عهدنامه مشترك مربوط به مرز مشترك و حسن هم جوارى بين ايران و عراق در ٢٣ خرداد ١٣٥٤(١٣ ژوئن ١٩٧٥) بود. (متن عهدنامه دو كشور در ضمائم كتاب آمده است)

 

٢- رودخانه مرزى ايران و عراق، دقيقا چه نام دارد؟ اروندرود يا شط العرب؟ مشخصات آن چيست؟

٢- رودخانه مرزى ايران و عراق، دقيقا چه نام دارد؟ اروندرود يا شط العرب؟ مشخصات آن چيست؟

اروندرود، رود بزرگى است كه از به هم پيوستن دو رود دجله و فرات تشكيل مى‏شود و پس از عبور از بصره در محلى به نام نهر خين، در جنوب شلمچه به مرز ايران مى‏رسد. از اينجا مرز مشترك ايران و عراق شروع مى‏شود و تا مصب اروند رود در خليج فارس ادامه مى‏يابد.طول اروندرود ١٧٥ كيلومتر و عرض آن ١٢٠ تا ٥٠٠ متر است. مرز مشترك ايران و عراق در اروندرود ٨١ كيلومتر است. عمق اروندرود در بصره ٧ / ٦ متر و در فاو ٩ متر است. البته عمق اروندرود هنگام جزر و مد آب افزايش و كاهش مى‏يابد. بنابراين، اروندرود براى كشتيرانى كاملا مناسب است.رودخانه‏هايى كه اروندرود را تشكيل مى‏دهند از خاك تركيه و ايران سرچشمه مى‏گيرند. رودخانه‏هايى كه از خاك تركيه سرچشمه مى‏گيرند، عبارت‏اند از: دجله و فرات؛ و رودخانه‏هايى كه از خاك ايران سرچشمه مى‏گيرند، برخى وارد خاك عراق شده و به دجله يا اروندرود مى‏ريزند و برخى در خاك ايران مستقيما به اروند رود مى‏ريزند كه در مجموع عبارت‏اند از: كارون، كرخه، زاب بزرگ، زاب كوچك، دياله، كبور، سيران و الوند.رود كارون مهم‏ترين رود ايران از نظر حجم آب است كه به اروندرود مى‏ريزد و از اين نظر با هر يك از رودخانه‏هاى دجله و فرات قابل مقايسه است. به طور كلى حدود ٦٧ درصد آب اروندرود به تنهايى از ايران تأمين مى‏شود.از نظر تاريخى، تقريبا تا ٣ هزار سال پيش از ميلاد، اروندرود تشكيل نشده بود و رودخانه‏هاى دجله، فرات و كارون جداگانه به دريا مى‏ريخته‏اند. تا پايان دوره‏ى ساسانيان وضع به همين منوال بوده است. بنابراين، تاريخچه‏ى اين رود از عهد اسلامى جلوتر نمى‏رود و در اصل پيش از آن تاريج وجود نداشته است. اروند رود هنگامى به وجود آمد كه عراق امروز مليت مشخصى نداشت و جزئى از قلمرو امپراتورى ساسانى شمرده مى‏شد. پس از سقوط ساسانيان، به واسطه عدم مراقبت، سدها خراب و شكسته شد و دو رودخانه در قرنه به هم پيوستند و اروندرود را تشكيل دادند. به اين ترتيب، اروندرود اسمى است كه پس از به هم پيوستن رودخانه‏هاى دجله و فرات به وجود آمده است.كلمه اروندرود كه به اين رودخانه مرزى اطلاق مى‏شود، در واقع نام قديمى و ايرانى دجله است.در ادبيات فارسى نيز كلمه اروندرود به دفعات به كار رفته است. بنابراين، كلمه «شط العرب» اسمى است جديد كه بر اين رودخانه نهاده‏اند.به كار بردن مجدد كلمه‏ى اروندرود از سال ١٣٣٨ (١٩٥٩) به هنگام نخستين بحران بر سر اروندرود شروع شد. اما دولت عراق از پذيرفتن نام اروندرود بر اين رودخانه مرزى تا ١٩٧٥ سر باز مى‏زد؛ ليكن در اين سال طبق اطلاعات دريافتى از سازمان جغرافيايى كشور، بر اساس قرار دادى بين دولت‏هاى ايران و عراق، دولت عراق نيز رسما نام اروندرود را بر اين رودخانه پذيرفت.

 

١- پيشينه‏ى تاريخى اختلافات مرزى عراق با ايران چه بود؟

١- پيشينه‏ى تاريخى اختلافات مرزى عراق با ايران چه بود؟

سابقه‏ى اختلافات ايران و عراق به دوره‏اى بر مى‏گردد كه عراق، جزء امپراتورى عثمانى بود. اختلافات ايران و دولت عثمانى در طول چهار قرن (١٥١٤ - ١٩١٤) با وجود انعقاد بيش از هجده قرار داد صلح و چندين پروتكل مرزى، همچنان حل نشده ماند و اين منازعات به دولت تازه تأسيس عراق پس از جنگ جهانى اول منتقل گرديد.در اين قسمت به برخى از اختلافات ايران و عثمانى و معاهداتى كه بين دو كشور در دوره قاجار و پهلوى به امضا رسيد، اشاره مى‏كنيم:در اواخر دوره فتحعلى شاه، مسئله رفت و آمد ايلات چادرنشين در مناطق مرزى ميان دو كشور باعث بروز درگيرى‏هايى شد. عباس ميرزا براى تثبيت اوضاع به غرب لشكر كشيد و تا بغداد پيش رفت. دولت عثمانى ناچار تقاضاى صلح كرد و پس از مذاكرات نمايندگان ايران و عثمانى در شهر «ارزنة الروم»، معاهده اول ارزنة الروم (١٢٣٨ ه / ١٨٢٣ م) بين دو دولت به امضا رسيد. با وجود شكست عثمانى در اين جنگ، معاهده مزبور هيچ تغييرى در مرزهاى دو كشور به وجود نياورد.در دوره محمد شاه نيز اختلافات ايران و عثمانى بالا گرفت كه در نهايت با وساطت دولت روسيه و انگليس، عهدنامه دوم ارزنة الروم بين دو كشور منعقد شد. بر اساس اين قرار داد طرفين از دعاوى و مطالبات نقدى خود (به استثناى خسارات) صرف نظر كردند. همچنين دولت ايران قبول كرد به شرط اينكه دولت عثمانى حاكميت ايران بر اراضى شرق «ذهاب» و «كرند» را بپذيرد، از دعاوى خود درباره اراضى غرب ذهاب دست بر دارد. ايران همچنين پذيرفت از ادله‏اى كه حاكميت آن را بر «سليمانيه» مسجل مى‏ساخت، دست بكشد به شرط آنكه عثمانى حاكميت ايران بر شهر و بندر «محمره» (خرمشهر) و جزيره «الخضر» (آبادان) و اراضى ساحل شرقى «اروندرود» را (كه در تصرف ايران بود) بپذيرد. عثمانى نيز متعهد شد تا حق تردد كشتى‏هاى ايرانى را در اروندرود - كه در تصرف ايران بود - به رسميت شناخته، مانع از آن نگردد. دو دولت همچنين اعلام آمادگى كردند كه براى امر تحديد حدود و تعيين سرحدات نمايندگانى را معرفى كنند تا با حضور دول واسطه، به انجام اين مهم بپردازند. ساير مواد عهدنامه مربوط به پناهندگان، حقوق و عوارض گمركى كالاها، خوش رفتارى با زائران، تعيين كنسول و جلوگيرى از شرارت عشاير سرحدى است.اما، امضاى اين معاهده نيز به اختلافات ايران و عثمانى خاتمه نداد، تا اينكه با وساطت انگلستان، پروتكل سال ١٩١١ به امضاى دو كشور رسيد. بر اساس اين پروتكل مقرر شد كميسيونى مركب از نمايندگان چهار دولت (روسيه، انگليس، عثمانى و ايران) مطابق معاهده دوم ارزنة الروم تشكيل شود و به امر تعيين خطوط مرزى رسيدگى كند ولى تشكيل اين كميسيون نيز حاصلى در بر نداشت. متعاقب آن، نمايندگان چهار دولت در اسلامبول پروتكل سال ١٩١٣ را امضا كردند كه بر اساس آن، دو دولت روس و انگليس، مسئول تعيين مرز ايران و عثمانى شناخته شدند و اروندرود، به حاكميت عثمانى و انگليس در آمد. كميسيونى براى اجراى اهداف اين پروتكل تشكيل شد كه در سال ١٩١٤ موقتا مرزهاى دو كشور را علامت گذارى كرد.با پايان جنگ جهانى اول و تجزيه امپراتورى عثمانى، عراق از جمله كشورهايى بود كه از تجزيه عثمانى تشكيل شد و تحت قيموميت انگلستان قرار گرفت و در سال ١٩٢١ به ظاهر به استقلال دست يافت. پس از تشكيل كشور عراق نيز اختلافات ايران و عراق همچنان ادامه پيدا كرد.اولين اختلاف ايران و عراق بر سر تبعيد علماى شيعه به ايران بود كه به خاطر نقش علماى شيعه در انقلاب عراق صورت گرفت. تبعيد علماى شيعه به ايران مورد اعتراض دولت و ملت ايران قرار گرفت.پس از تشكيل عراق، ايران به رسميت شناختن عراق را به حل اختلافات بر سر اروندرود (شط العرب) (دولت عراق اروندرود را شط العرب مى‏نامد)و همچنين محترم شمردن حقوق اتباع ايران موكول كرد. در سال ١٩٢٩ دولت ايران پس از كسب اطمينان از طرف انگلستان و عراق مبنى بر استرداد حقوق قانونى ايران در اروندرود، دولت عراق را به رسميت شناخت. اما بر خلاف قول‏هايى كه به دولت ايران، براى احقاق حقوق آن در اروندرود داده بودند، بعدها معلوم شد كه عراق تصميم ندارد به تعهد خود عمل كند. اين عمل، ايران را واداشت تا رسما به عراق اعلام نمايد كه تحديد حدود سال ١٩١٤ را فاقد اعتبار دانسته و آن را به رسميت نمى‏شناسد.به اين ترتيب اختلافات ايران و عراق همچنان ادامه يافت تا اينكه در سال ١٩٣٤ عراق شكايتى را به جامعه ملل تسليم كرد مبنى بر اينكه، ايران قرار داد ارزنة الروم و پروتكل ١٩١٣ را ناديده انگاشته از مفاد آن تخلف مى‏نمايد. در نهايت ايران و عراق تحت فشار انگليسى‏ها، مصمم به حل اختلافات خود شدند.در تاريخ ١٣ تير ١٣١٦ (١٩٣٧)عهدنامه‏اى بين وزير امور خارجه عراق، ناجى الاصيل و وزير امور خارجه ايران، عنايت الله سميعى به امضا رسيد. اين عهدنامه در سال ١٩٣٨ در مجالس دو كشور با اكثريت آراء به تصويب رسيد و در ٣٠ خرداد ١٣١٧ اسناد آن بين دو كشور مبادله شد. در اين عهدنامه، پروتكل ١٩١٣ و صورت جلسات كميسيون تحديد حدود ١٩١٤ و نقشه‏هاى تهيه شده توسط دولت‏هاى روسيه و انگلستان مبناى تعيين مرز زمينى دو كشور قرار گرفته و براى نخستين بار به واژه تالوگ (تالوگ (Talweg) يا خط القعر در معاهدات بين المللى به معناى خطى فرضى است كه در ميان عميق‏ترين نقاط كف و بستر رودخانه كشيده شده است و آب رودخانه را به دو بخش مجزا مى‏كند.)براى منطقه اروندرود (محدوده روبه روى بندر آبادان به طول ٧ كيلومتر) اشاره شده است. به عبارت ديگر در اين عهدنامه از حق حاكميت دو كشور بر اروندرود بر مبناى خط تالوگ براى محدوده‏ى مشخصى ياد مى‏شود و بعدها اين مبنا در قرار داد ١٩٧٥ الجزاير كل اروندرود را در بر گرفت.

 

فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری پیرامون شهادت

فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری پیرامون شهادت و شهید و

 

 

شهادت

از خدا می خواهم مبادا بعد از یك عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست

***

شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمین كرده است و به همین دلیل ملت ما را آسیب ناپذیر ساخت.

***

 

 

شهید

همه انسانها می میرند ولی شهیدان این سرنوشت همگانی را به بهترین وجه سپری  كردند ، وقتی قرار است این جان برای انسان نماند چه بهتر در راه خدا این رفتن انجام بگیرد.

***

مهمترین امتیاز شهدای ما نسبت به كسانی كه در سایر كشورها در راه آرمانهای خود فداكاری می كنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است.

***

مظهر قدرت ایران شهدا هستند.

***

هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.

***

 

 

نقش شهیدان

شهیدان مظهر هدف و تلاش و تداوم هستند.

***

ما در حقیقت، انقلاب، اسلام، قرآن، استقلال، آبروی و حیثیت را از بركت خون پاك شهدای عزیزمان داریم.

***

خون شهیدان تضمین كننده استقلال ملت و سربلندی اسلام است. نظام جمهوری اسلامی امروز امانت شهیدان است و همه باید بدانند كه مبارزه با جمهوری اسلام تمام نشده است.

***

خون شهدای انقلاب اسلامی به هدر نرفته است و آنها بودند كه به قیمت خون خود، آبروی اسلام، قرآن پیامبر و استقلال مملكت را حفظ كردند و حركتی كه آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بی نظیر بوده است.

***

چراغ راه آینده ما شعار آزادگی و فداكاری شهدای ماست.

***

 

 

تكریم شهیدان

وظیفه قدردانی از ایثارگران بویژه شهیدان، فریضه ای عینی و تعینی و همیشگی است.

***

بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار.

***

تكریم شهیدان به آن است كه این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستكبر سرخم نكنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد.

***

زنده نگهداشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است.

***

 

 

جایگاه خانواده شهدا

خانواده شهید در اجتماع یك واژه افتخاز انگیز است.

***

خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.

***

امروز شما خانواده شهدا با دل سرشار از ایمان و خوشنودی از شهادت فرزندانتان ثابت كرده اید كه درجامعه ما شهادت، خسارت نیست

***

شما جوانان عزیز شاهد و فرزندان شهدا یك امتیازی به همه دارید و آن امتیاز این است كه یك پیوند خونین با اسلام، با قرآن، با انقلاب بین شما بوجود آمده است.

***

 

 

بنیاد شهید

فرض بنیاد شهید فرض حیات انقلاب است و با همین ایده هم باید به بنیاد شهید نگاه كنند.

***

بنیاد شهید یكی از بركات و نشانه های حقانیت انقلاب و امام رضوان الله تعالی علیه است.

***

حقا“ باید گفت كه بنیاد شهید جزو حسنات جاریه و صدقات جاریه امام بزرگوار است.

***

دستگاه بنیاد شهید باید دستگاه عصمت و طهارت شناخته شود.

***

تلاش شما به عنوان بنیاد شهید، تلاشی است كه هرگز كهنه نخواهد شد.

***

باید همه وسایل و عواملی كه شهادت را در چشمها شیرین می سازد بكار گرفته شود و بنیاد شهید بنیادی برای حفظ شهادت طلبی باشد.

***

وظیفه بنیاد شهید یك حركت معنوی است حركتی كه به وسیله آن از خون شهیدان پاسداری گردد.

***

 

آثار و برکات خون شهدا و مجاهدين

 آثار و برکات خون شهدا و مجاهدين

خون شهدا آتشي عليه ظالمين برافروخت 

ما کشته داديم و رنج برديم لکن هر قطره خون آنها خونهايي را که رگ جوانان غيرتمند ما به جوش آورد و آتشي در دل آنها روشن کرد که به خواست خداوند تعالي خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمي استعمار و به آتش کشيدن عمال روسياه آن. [1] .

تاريخ 4 / 1 / 57

 

نام ملت ما در صف اول مجاهدان اسلام ثبت گرديد 

ملت عزيز ما با قيام دلاورانه خود و نثار خون فرزندان عزيز خود، نام ارجمند خود را در تاريخ و در صف اول مجاهدان اسلام ثبت نمود. [2] .

تاريخ 4 / 8 / 57

 

آزادي، حاصل جانبازي مجاهدان است 

زندانيان سياسي ما مي‏دانند که آزاديهاي خود را در اثر جانبازيهاي شجاعانه ملت مسلمان ايران به دست آورده‏اند و سپاس و تقدير آنان در برابر اين فداکاريها آن است که مبارزات بي‏امان خود را تا واژگوني رژيم و آزادي ديگر برادران و خواهران خود ادامه دهند. [3] .

تاريخ 4 / 8 / 57

 

خون شهدا عامل پيروزي است 

همه مي‏دانند اين پيروزي از قدرت اسلام است و مسلمين با دادن خون شريف خود آن را به دست آورده‏اند. [4] .

تاريخ 9 / 12 / 57

 

آرزوي شهادت، عامل پيروزي است 

اين شعار بايد محفوظ باشد که اين قيام، قيام ملي نيست، اين قيام، قيام قرآني است، اين قيام، قيام اسلامي است. يک ملت ضعيفي که هيچ نداشت، در مقابل ابرقدرتها و در مقابل اين قدرت شيطاني که همه چيز داشتند و تا دندان مسلح بودند، به قوه مليت نمي‏تواند غلبه کند. ملتي که غلبه کرد براي اينکه شهادت آرزوي او بود. بعضي جوانهاي من، از من شهادت را طلب مي‏کردند و مرا قسم مي‏دادند که دعا کن که شهيد بشويم، زنهايي که جوانهاي خودشان را دادند، افتخار بر اين کردند که شهيد داده‏ايم، آن که يک پسر از او باقي مانده بود باز مي‏گفت اين را هم اهدا مي‏کنم. اين قدرت مليت نيست، اين قدرت ايمان است، اين قدرت اسلام است، خبط نکنند، اشتباه نکنند. اين اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها، اين اسلام است که فرزندان او به شهادت راغب هستند. اين قوه ايمان است که مردم را، سرتاسر ايران بسيج کرد. اين دست غيبي الهي بود که مردم ايران را سرتاسر از بچه دبستاني تا پيرمرد بيمارستاني با هم همصدا و با هم، هم‏مطلب کرد. اين هيچ جبهه‏اي نمي‏تواند اين کار را بکند، هيچ بشري قادر نيست که همچو بسيجي بکند، هيچ ملتي نمي‏تواند اينطور بسيج بشود. قدرت ايمان، قوه اسلام، قدرت معنوي ملت اين پيروزي را به ما ارزاني داشت. [5] .

تاريخ 18 / 12 / 57

 

چون شهادت را سعادت مي‏دانستند، مشتها بر تانکها غلبه کرد 

قوت ايمان در ملت ما طوري بود که شهادت را سعادت مي‏دانستند و دنبال شهادت بودند و خوف از مرگ نداشتند. و لهذا مشتهاي اينها بر تانکها غلبه کرد. [6] .

تاريخ 13 / 1 / 58

 

اين نهضت با عشق به شهادت پيش رفت 

مردم براي اسلام خون مي‏دهند، نه براي سياست، براي سياست اسلامي. ملت ما به واسطه اتکا به اسلام اين نهضت را پيش برد. ملت ما عاشق شهادت بود با عشق به شهادت پيش رفت اين نهضت، اگر چنانچه اين عشق و علاقه نبود، هرگز ما در مقابل آن همه قدرت پيروز نمي‏شديم. [7] .

تاريخ 16 / 1 / 58

 

تحول روحي ملت رمز پيروزي است 

ما به قدرت طبيعي بر اين مشاکل و بر اين مصيبتهايي که وارد شده است فايق نيامده‏ايم براي اينکه قدرت ما به حسب طبيعت يک قدرت بسيار ناچيزي بود در مقابل قدرتهاي بسيار بزرگ، مثل قدرت امريکا و قدرت شاه سابق، با آن ابزاري که اينها در دست داشتند. ما به اينها که غلبه کرديم، ملت ما که در اين نهضت پيروز شد اين فقط براي اتکال به خدا بود. در ملت ما يک تحولي حاصل شد که آن تحول سابقه نداشت آن تحول اينطور بود که شهادت را براي خودشان فوز عظيم مي‏دانستند. جوانهاي ما الآن هم پيش من مي‏آيند بعضي از آنها و مي‏گويند که شما دعا کنيد که ما شهيد بشويم، اين رمز پيروزي بود که همانطوري که در صدر اسلام مسلمين با اين رمز پيش بردند، ملت ما هم با اين رمز پيش برد و با اين رمز است که ملتها مي‏توانند پيش ببرند. [8] .

تاريخ 17 / 1 / 58

رمز پيروزي اين بود که آرزوي شهادت مي‏کردند 

رمز پيروزي امروز ما اين است که اتکا به خداي تبارک و تعالي داشتيم. رمز پيروزي ما اين است که جنبه فقط سياسي نبود. فقط براي نفت و امثال اينها نبود، جنبه، جنبه معنوي بود، اسلامي بود. جوانان ما آرزوي شهادت مي‏کردند، جوانان ما شهادت را استقبال مي‏کردند همانطور که در صدر اسلام سربازهاي اسلام شهادت را استقبال مي‏کردند. سربازان ما از شهادت باک ندارند براي اينکه مردن را يک چيز فنا شدن نمي‏دانند. سربازان ما شهادت را سعادت مي‏دانند و براي اين سعادت کوشش مي‏کنند. رمز پيروزي، اتکا به قرآن و اين شيوه شيعه مقدس که شهادت را استقبال مي‏کردند، بوده، خوف در دل آنها نبود. [9] .

تاريخ 26 / 1 / 58

 

خون شهيد موج در دنيا ايجاد مي‏کند 

اين معجزه است که با شهيد دادن يک عزيز، موج در تمام دنيا بلند مي‏شود. [10] .

تاريخ 16 / 2 / 58

 

ملت با سبقت در راه شهادت به هدف رسيد 

ملت شريف ايران همچون برادران اسلامي صدر اسلام و عصر وحي با فقدان ساز و برگ جنگي و با دست تهي، لکن با قدرت ايمان و ايثار خون و فداکاري در راه اسلام و سبقت به شهادت در راه هدف به پيروزي رسيد و دشمنان مستبد و مستعمر و مستثمر را از صحنه خارج و در زباله‏داني تاريخ دفن کرد. [11] .

تاريخ 17 / 2 / 58 

 

شهادت‏طلبي رمز پيروزي است 

اين وحدت کلمه را حفظش کنيد و اين ايمان را، اين ايمان را که جوانهاي عزيز ما، بسيار عزيز ما مي‏آيند استدعا مي‏کنند که دعا کنيد ما شهيد بشويم، اين جوان 30 ساله، 20 ساله، 25 ساله، کمتر، 18 ساله مي‏آيد که دعا کنيد من شهيد بشوم اين رمز پيروزي است. اين احساس، اين تحولي که در جامعه ما پيدا شد، اينها رمز پيروزي ما بود، اين را نگهش داريد. [12] .

تاريخ 16 / 4 / 58

 

ترورها، حقانيت مکتب را واضحتر مي‏کند 

ملتي که جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف که همان اسلام است استقبال مي‏کنند، از سوء قصدها و ترورها نمي‏هراسند. سوء قصد به اشخاصي که در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشته‏اند، اراده‏ي آنان را مصممتر و حقانيت مکتب را واضحتر مي‏نمايد. [13] .

تاريخ 24 / 4 / 58

 

ملت ما با خون، حيات خود را بازيافت 

اسلام در کشور ما مي‏رفت تا به تباهي کشيده شود که با خون شهيدان ملت ما حيات خود را بازيافت. [14] .

تاريخ 7 / 9 / 58

 

امريکا از شهادت‏طلبي ملت ما وحشت دارد 

امريکا از اين وحدت کلمه ملت و از اينکه ملت ما به اينجا رسيده است که جوانهاي غيور کفن‏پوش شدند، شهادت مي‏خواهند، اي اين وحشت دارد. [15] .

تاريخ 21 / 9 / 58

 

شهدا درخت اسلام را آبياري نمودند 

رحمت سرشار خداوند متعال بر شهداي فضيلت، شهدايي که با نثار خون خود درخت با برکت اسلام را آبياري نمودند. درود فراوان بر معلولين و مصدومين راه انقلاب اسلامي که ايران را در جهان سربلند نمودند. [16] .

تاريخ 20 / 11 / 58

 

پاک شدن ميهن اسلامي از لوث وجود جنايتکاران 

گرچه شهداي گرانمايه و جوانان برومندي را از دست داديم و برادران و خواهران معلول و ناقص العضو به جاي گذاشتيم، شهدايي که نور انقلابمان و خواهران و برادران معلولي که سرمايه‏ي انقلاب اسلامي ما هستند و از احترام خاصي در ميان ملت قدرشناس ما برخوردارند ولي در عوض ملتي بزرگ را نجات داديم و چنگال گرگان آدمخوار، وحشيان به صورت آدمي را از شريان حيات امتي عظيم‏الشأن قطع کرديم و با خواست خداوند و اراده مصمم ملت عزيز تا ابد صحنه ميهن اسلامي خود را از لوث وجود جنايتکاران بي‏فرهنگ و خيانتکاران غارتگر پاک و در تحت لواي پر برکت الله اکبر براي هم‏ميهنان خود آزادي و استقلال را تأمين نموديم. [17] .

تاريخ 22 / 11 / 58

 

فداکاريها معرف تحقق حکومت پابرهنگان 

به تمامي شما و خواهران و برادراني که در محيط جنگ به زندگاني دلاورانه خود ادامه مي‏دهيد و از کشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسي نداريد و با چنگ و دندان از ميهن عزيزتان براي رضاي خدا دفاع مي‏کنيد و موجب دلگرمي رزمندگان اسلام مي‏شويد و همه چيز خود را در طبق اخلاص قرار داده‏ايد و با فداييهاي مکرر، صحنه‏هاي شجاعت و شهامت را در تاريخ سراسر مبارزات بي‏امانتان ثبت نموده و مي‏نماييد و با درس فداکاري و رشادت به مستضعفين جهان مي‏آموزيد که وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است، به شما که با مبارزات خويش، روي ابرقدرتها و قدرتها را سياه کرديد درود مي‏فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم. [18] .

تاريخ 1 / 11 / 59

 

آنچه بدست آورده‏ايم حاصل خونهاست 

عزيزان من! شما مي‏دانيد آنچه که به دست آورديد از نفي طاغوت و جايگزين کردن جمهوري اسلامي به جاي آن، ارزان نبوده است بلکه با خون هزاران جوان مؤمن و هزاران معلول و مجروح که ما بايد تا آخر عمر خود را رهين آنان بدانيم، به دست آمده است. [19] .

تاريخ 22 / 11 / 59

 

با خون خود شرافت ملت را بيمه کردند 

اين جانبازان حماسه آفرين که پرچم پرافتخار لااله الا الله را بر فراز کشور عزيز به اهتزاز درآورده‏اند و با خون و توان خود شرافت انساني ملت بزرگ را بيمه نمودند و با پشتيباني توده‏هاي ميليوني بپا خاسته، ائمه کفر و الحاد را شکست مفتضحانه داده و کشور را از لوث ملت عزيز نثار روح آنان و ديگر فداکاران در راه گسترش عدالت اسلامي - انساني باد. [20] .

تاريخ 22 / 11 / 59

 

با شهادت عزيزان صفوف فداکاران فشرده‏تر مي‏شود 

شما کوردلان با آنکه ديده‏ايد با شهادت رساندن شخصيتهاي بزرگ صفوف فداکارن در راه اسلام فشرده‏تر و عزم آنان مصممتر مي‏شود، مي‏خواهيد با به شهادت رساندن عزيزان ما اين ملت فداکار را از صحنه بيرون کنيد. [21] .

تاريخ 9 / 4 / 60 

 

شهادت موجب تقويت روحيه ملت است  

ملت ما عازم و جازم و مستقيم و مدافع ايستاده است و از منافع اسلام دفاع مي‏کند و اگر چنانچه هر کس و هر شخصيتي هم شهيد بشود در اين ملت اثري جز اينکه منسجمتر بشود و بيشتر تقويت روحي بشود ندارد. همانطوري که در صدر اسلام اگر چنانچه آن اشخاص متعهد کشته مي‏شدند، مردم و لشکر اسلام قويتر مي‏شدند و به پيش مي‏رفتند و ملت ما از باب اينکه به غير اسلام نظر ندارد و خودش را متوجه به خدا کرده است و در راه خدا به پيش مي‏رود، از اين امور مادي که اسباب سستي در افراد مي‏شود، آنها از اين امور بري هستند. [22] .

تاريخ 10 / 6 / 60

 

با نثار خون جوانان حکومت را از ستمگران گرفتند 

اين ملت فداکار است که در اول انقلاب با نثار خون جوانان خود و زحمات طاقت‏فرسا پيروزي را به دست آورد و همه را از زندانها و تبعيدها و انزواها و اختناقها نجات داد و حکومت را از ستمگران بازستاند و به آنان تحويل داد. [23] .

تاريخ 17 / 7 / 60

 

شهادت عامل پيروزي است 

شما پيروزيد براي اينکه شهادت را در آغوش مي‏گيريد و آنهايي که از شهادت و از مردن مي‏ترسند، آنها شکست خورده‏اند اگر چنانچه هم لشکر عظيم داشته باشند. [24] .

تاريخ 10 / 12 / 60

 

استقلال و آزادي محصول خون شهدا 

اگر ما تسليم امريکا و ابرقدرتها مي‏شديم، ممکن بود امنيت و رفاه ظاهري درست مي‏شد و قبرستانهاي ما پر از شهداي عزيز ما نمي‏گرديد، ولي مسلما استقلال و آزاي و شرافتمان از بين مي‏رفت. آيا ما مي‏توانيم نوکر و اسير امرکيا و دولتهاي کافر شويم تا بعضي چيزها ارزان شود و شهيد و مجروح ندهيم؟! هرگز ملت زير بار اين ننگ نخواهد رفت و تن به اين ذرت نخواهد داد. [25] .

تاريخ 21 / 7 / 67 

 

گرچه خسارت زياد ديده‏ايم ولي آن همه مفاسد را دفع کرديم 

شما بايد به مردم گوشزد کنيد که لازمه انقلابي بودن، تحمل سختيهاست و اگرچه ما خسارات زياد ديده‏ايم لکن اين خسارتها آيا به آن همه عضمتهاي انقلاب نمي‏ارزد؟ در حالي که شهادت حضرت سيدالشهدا از همه خسارتها بالاتر بود ولي چون او مي‏دانست که چه مي‏کند و کجا مي‏رود و هدفش چيست، فداکاري کرد و شهيد شد و ما هم بايد روي آن فداکاريها حساب کنيم که سيدالشهدا چه کرد و چه بساط ظلمي را به هم زد و ما هم چه کرده‏ايم. ما محمدرضا را از اين مملکت بيرون کرديم و الآن يک دکان مشروب فروشي در سراسر ايران نيست، آن همه مفاسد و غيره وجود ندارد و اين يک نعمت بزرگي است. [26] .

تاريخ 22 / 7 / 61

 

ملتي که اين همه خون داده است، به دشمن نمي‏گويد بسم الله 

ملت ما از اول قيام کرد براي اينکه جمهوري اسلامي بدون اينکه بوي شرق يا غرب را بدهد مطلوب اوست. حالا که اينهمه جوان داده است و اينهمه خون داده است و اينهمه عزيزان را از دست داده است، حالا ديگر نمي‏آيد بگويد که خير، حالا همه را کشتيد دست شما درد نکند، بسم‏الله. ما تا آخرين وقت و تا آخرين نفس ايستاده‏ايم و ملت ايستاده است. [27] .

تاريخ 25 / 7 / 61

 

اگر عشق به شهادتها نبود، ما بايد هنوز در زندانهاي شاهنشاهي باشيم 

اسلام عنايتش را، لطفش را به اين ملت مظلوم، در طول تاريخ عنايتش را، پرتو عنايتش را افکند بر اينها و اينها متحول شدند، انسان عشرتکده‏اي متحول شد به انسان مجاهد اسلامي، انسان شهوتران متحول شد به انسان عاشق موت و اين عشق به موت است که تمام مسائل اسلام را دارد حل مي‏کند. اگر نبود اين جوانها و اين رزمنده‏هايي که همه عشق به موت دارند، از همه قشرهايي که هستند، از ارتش و سپاه و بسيج و سايرين و عشاير و ساير مردم که همه با هم هستند، اگر اين تحول نبود، ما باز در زندانهاي شاهنشاهي بايد باشيم. [28] .

تاريخ 12 / 10 / 61

 

نتيجه شهادتها آن است که دنيا سر تعظيم فرود آورده است 

اين پيروزي معنوي و مادي مرهون اسلامي بودن انقلاب و مردمي بودن و توجه مردم به اسلام و تحول روحي عظيمي است که خداوند در اين ملت، معجزه‏آسا ايجاد فرمود از آن جمله اين جوانان بسيار عزيز در سطح کشورند که ناگهان با يک جهش برق‏آساي معنوي و روحي با دست رحمت حق تعالي از منجلابي که براي آنان با دست پليد استکبار جهاني که از آستين امثال رضاخان و محمد رضاخان و ديگر سرسپردگان غرب يا شرق تهيه ديده بودند، نجات يافته و يکشبه ره صد ساله را پيمودند و آنچه عارفان و شاعران عارف پيشه در ساليان دراز آرزوي آن را مي‏کردند اينان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء الله را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوي شهادت را با کردار در جبهه‏هاي دفاع از اسلام عزيز به ثبت رساندند و اين تحول عظيم معنوي با اين سرعت بي‏سابقه را جز به عنايت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجيه کرد. اينجانب هنگامي که اين جوانان عزيز در عنفوان شباب را، که با گريه از من عقب مانده تقاضاي دعا براي شهادت مي‏کنند، مشاهده مي‏کنم از خود مأيوس و از آنان شرمنده مي‏شوم. و هنگامي که عکسهاي متعدد اين شهيدان نورس نوراني را مي‏نگرم و ارزشهاي انساني و مقامات الهي آنان، که خود از آنها به مرحله‏هايي دور هستم غبطه مي خورم و چون به مادران و پدران اين جوانان و نوجوانان شهيد برخورد مي‏کنم و آن شجاعتها و شهامتهاي فوق تصور را از آنان مشاهده مي‏کنم احساس حقارت نموده، به پيشگاه پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله حضرت بقية الله روحي لمقدمه الفدا به خاطر چنين امتي و پيرواني متعهد و مجاهد تبريک عرض مي‏کنم و از خداوند تعالي ولينعمت و حافظ امت سپاسگزارم. امروز اسلام بزرگ نتيجه آن ايثارها و شهادتها را مي‏بيند که دنيا در مقابل آن با همه تبليغات گمراه کننده و کارشکنيهاي بي‏حد و حصرش، ناچار است سر تعظيم فرود آود و اين نسيمي است که از معنويات اسلام در اين کشور مظلوم در طول ستمشاهي وزيدن گرفته است و اميد از الطاف خداوند منان است که اين نسيم الهي را افزايش دهد و آن را به همه کشورهاي ستمديده و در بند مرحمت فرمايد. [29] .

تاريخ 21 / 11 / 61

 

اين فداکاريها موجب شد اسلام عزيز را به دست آوريم 

خداي تبارک و تعالي با قدرت غيبي خودش به اين ملت عنايت فرمود و اين جوانها را متحول کرد به يک انسانهاي عارف مسلک که براي خداي تبارک و تعالي به عشق خداي تبارک و تعالي از جانشان مي‏گذرند و مادران و پدران آنها از فرزندان رشيدشان مي‏گذرند و اين فداکاري موجب اين شد که ما در عين حالي که بسيار از بزرگانمان را از دست داديم و بسيار از جوانان ارزشمندمان را از دست داديم و خسارات بسيار بر ما وارد شد از دست دشمنها، مع ذلک آنچه که به دست آورديم اسلام عزيز بود و اسلام ارزش دارد که همه چيز در راه او داده بشود، چنانچه اولياي خدا چنين کردند. [30] .

تاريخ 21 / 11 / 61

 

قطع دست قدرتها از برکات خون شهداست 

ما جوانهايمان تاکنون آنقدر شهيد داده‏اند، تاکنون مادرها آنقدر شهيد داده‏اند، پدرها آنقدر شهيد داده‏اند، جوانها آنقدر خون خودشان را داده‏اند براي اينکه شر اين قدرتهاي بزرگ از سر ايران کم بشود، حالا که بحمدالله رسيديم به اين جايي که دستها کوتاه شده، حالا ما کوتاه بياييم تا آنها دستشان بلند بشود. [31] .

تاريخ 14 / 3 / 62

 

ملت ما با ايثار جان ستمگران را بيرون راندند 

آيا در منطقه قدرتي به پايه‏ي قدرت رژيم ظالمانه شاهنشاهي و ستمشاهي بود و ملتي همچون اين ملت مظلوم در بند بود؟ و ديديد که با دست خالي و ايثار جان و توان در مدت کوتاهي از بندها رها و ستمگران و دزدان را يا در بند کشيدند و يا بيرون راندند. [32] .

تاريخ 28 / 3 / 62

پی نوشته ها :

[1] پيام امام خميني به ملت ايران به مناسبت چهلم شهداي تبريز - صحيفه نور - جلد 2 - ص 39 - 40.

[2] پيام امام خميني به ملت ايران به مناسبت چهارم آبان - صحيفه نور - جلد 2 - ص 210.

[3] پيام امام خميني به ملت ايران به مناسبت چهارم آبان - صحيفه نور - جلد 2 - ص 212.

[4] اعلاميه امام خميني در آستانه ترک تهران به قم - صحيفه نور - جلد 5 ص 119 - 120.

[5] بيانات امام خميني در قبرستان بقيع قم - صحيفه نور - جلد 5 - ص 184.

[6] بيانات امام خميني در جمع گروه فلسطيني و اسقف کاپوچي - صحيفه نور - جلد 5 ص 242.

[7] بيانات امام خميني در جمع گروهي از اقشار مختلف مردم - صحيفه نور - جلد 5 ص 244.

[8] بيانات امام خميني در جمع گروهي از مردم فلسطين صحيفه نور - جلد 5 - ص 262.

[9] بيانات امام خميني در جمع پرسنل پادگان فرح‏آباد و لشگرک - صحيفه نور - جلد 6 ص 17.

[10] بيانات امام خميني در جمع بانوان جنوب شهر تهران - صحيفه نور - جلد 6 - ص 120.

[11] پاسخ امام خميني به پيام سرهنگ قذافي رهبر انقلاب ليبي - صحيفه نور - جلد 6 - ص 122.

[12] بيانات امام خميني در جمع پاسداران کميته انقلاب اسلامي حصارک کرج - صحيفه نور - جلد 8 - ص 58.

[13] پيام امام خميني به حجت‏الاسلام رضي شيرازي - صحيفه نور - جلد 8 - ص 131.

[14] پيام امام خميني به ملت ايران پيرامون همه‏پرسي قانون اساسي - صحيفه نور - جلد 10 - ص 242.

[15] بيانات امام خميني در جمع خواهران و برادران کفن پوش از بابلسر - صحيفه نور - جلد 10 - ص 271.

[16] پيام امام خميني به گردهمائي خانواده شهداي سراسر کشور - صحيفه نور - جلد 11 - ص 262.

[17] پيام امام خميني به مناسبت سالرروز پيروزي انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 11 - ص 265.

[18] پيام امام خميني به مردم و نيروهاي مسلح - صحيفه نور - جلد 14 - ص 10.

[19] پيام امام خميني به مناسبت دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 14 - ص 60.

[20] پيام امام خميني به خانواده شهدا و معلولين - صحيفه نور - جلد 14 - ص 64.

[21] پيام امام خميني به مناسبت شهادت 72 شهيد بزرگ انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 15 - ص 51 - 52.

[22] بيانات امام خميني در جمع مردم سوگوار کشورمان -صحيفه نور - جلد 15 - ص 119.

[23] بيانات امام در مراسم تنفيذ حکم رياست جمهوري حجت‏الاسلام و المسلمين سيد علي خامنه‏اي صحيفه نور - جلد 15 - ص 180.

[24] بيانات امام خميني در ديدار با پاسداران کميته‏هاي انقلاب اسلامي تهران - صحيفه نور - جلد 58 - 16.

[25] بيانات امام خميني در جمع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي - صحيفه نور - جلد 17 - ص 51.

[26] بيانات امام خميني در جمع ائمه جمعه مراکز استان‏هاي سراسر کشور - صحيفه نور - جلد 17 - ص 54.

[27] بيانات امام خميني در جمع خطبا، گويندگان مذهبي، علما و روحانيون قم و تهران - صحيفه نور - جلد 17 - ص 63.

[28] بيانات امام خميني در ديدار با رؤساي جمهوري و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي - صحيفه نور - جلد 17 - ص 143.

[29] پيام امام خميني به خانواده‏ي شهدا و جانبازان انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 17 - ص 189.

[30] بيانات امام خميني در جمع ميهمانان خارجي - صحيفه نور - جلد 17 - ص 194.

[31] بيانات امام خميني در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي - صحيفه نور - جلد 278 - 17.

[32] پيام امام خميني به مناسبت شهادت شش تن از اعضاي خانواده آيت‏الله العظمي حکيم - صحيفه نور - جلد 18 - ص 224.

 

شناسنامه عمليات

شناسنامه عمليات

نام عمليات: والفجر 8 

رمز عمليات: يا فاطمه زهرا (ع) 

منطقه عمليات: جبهه جنوبي - فاو 

زمان عمليات: 20 / 11 / 1364 تا 9 / 2 / 1365 

نوع عمليات: گسترده 

هدف: تصرف فاو و تهديد بصره از جنوب 

فرماندهي عمليات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي 

سازمان رزم عمليات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي 

استعداد نيروهاي درگير خودي: 140 گردان پياده، 16 گردان توپخانه 

استعداد نيروهاي درگير دشمن: 126 گردان پياده 33 گردان زرهي،23 گردان مکانيزه،29 گردان کماندو، 20 گردان گارد جنوبي 

تلفات عراق: 50000 کشته يا زخمي، 2105 اسير 

خسارات عراق: انهدام 39 هواپيما، 5 هلي کوپتر، 540 تانک و نفربر، 150 قبضه توپ صحرايي، 55 توپ پدافند هوايي، 5 دستگاه مهندسي، 250 خودرو، 2 ناوچه موشک انداز 

غنائم: 95 دستگاه تانک و نفربر، 20 قبضه توپ، 120 قبضه توپ پدافند هوايي، 30 دستگاه مهندسي، 180 خودرو 

نتايج: 

- آزادسازي و تصرف 940 کيلومتر مربع از سرزمين‏هاي ايران و عراق 

- تصرف شهر بندري و مهم فاو 

- انهدام وسيع نيرو و تجهيزات دشمن 

- تسلط بر اروند رود 

- انسداد راه عراق به خليج فارس 

- هم مرز شدن با کويت 

 

عمليات والفجر 8

» عمليات والفجر 8 | مقدمه

» مروري بر اوضاع قبل از عمليات

» طراحي عمليات

» عمليات والفجر 8 (فتح فاو)

» شرح عمليات

» نتايج عمليات

» مهم‏ترين ويژگي‏هاي عمليات والفجر 8  

» علل موفقيت عمليات والفجر 8

» نقاط قوت و ضعف دشمن

» واکنش‏ها و بازتاب‏ها

» ماجراي مک فارلين و تأثير آن بر روابط امريکا، عراق و کشورهاي منطقه

 

 

عمليات والفجر 8 | مقدمه

عمليات والفجر 8

(فتح فاو)

مقدمه

دوران هشت سال دفاع و مقاومت جمهوري اسلامي ايران در برابر هجوم نظامي رژيم عراق - که با ترغيب امريکا آغاز شد وبا پشتيباني همه‏ي قدرت‏هاي سياسي، نظامي و اقتصادي جهان ادامه يافت - از بارزترين مقاطع حيات حقيقي اين مرز و بوم است. 

اينک که بيش از پانزده سال از پايان اين دوره‏ي سرنوشت ساز تاريخ ايران و انقلاب اسلامي مي‏گذرد، تبيين حماسه‏هاي عظيم و ارزشمندي که مردم و رزمندگان اين سرزمين آفريدند،ضرورت بيشتري پيدا کرده است. 

مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ با درک اين رسالت تاريخي، تلاش مي‏کند با بهره‏گيري از اين اسناد،مدارک و منابع بي نظيري که راويان و محققان اين مرکز در طول جنگ هشت ساله جمع آوري کرده‏اند،ابعاد مختلف دفاع مقدس را ترسيم نمايد. 

بي ترديد وجود اخبار، گزارش‏ها، آمار و اطلاعات معتبر و موثقي که از مراکز طرح ريزي، هدايت و فرماندهي عمليات‏ها تا ميدان نبرد و صحنه‏هاي درگيري به صورت زنده و واقعي جمع آوري گرديده بر غناي آثار مرکز مطالعات مي‏افزايد و زواياي مختلف جنگ را با هدف آگاه سازي افکار عمومي روشن مي‏سازد. 

مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ تاکنون مجموعه‏هاي متعددي را درباره‏ي وقايع جنگ عراق عليه ايران منتشر کرده است.اين مجموعه که گزارش نبردهاي اصلي رزمندگان اسلام در مقابله با ارتش عراق و هم پيمانانش مي‏باشد،براي دسترسي آسان‏تر و آشنايي بيشتر علاقه‏مندان و محققان به وقايع اين نبرد عظيم است که هر جلد آن به يکي از عمليات‏هاي اصلي جمهوري اسلامي عليه متجاوزان اختصاص دارد و به صورت نسبتا خلاصه و جمع‏بندي شده تهيه مي‏شود و شامل شناسنامه‏ي عمليات، اوضاع سياسي و نظامي در آستانه عمليات طرح‏ريزي و اجراي عمليات، و نتايج و بازتاب‏هاي آن مي‏باشد. 

اين کتاب با کوشش حميدرضا فراهاني و مهدي خداوردي خان با استفاده از اسناد نظامي منتشر نشده‏ي مرکز مطالعات،منابع سياسي و کتاب‏هاي منتشر شده‏ي مرکز از جمله کتاب " خرمشهر تا وفا " نوشته محمد دروديان و " تنبيه متجاوز " نوشته حسين اردستاني تهيه شده است. ويرايش کتاب را مهدي انصاري به عهده داشته است و در آماده‏سازي آن سيده زهره بطحايي (حروف چيني)، حسين مجيدي (نمونه خواني)، و بيژن اردوئي (صفحه آرايي)،حسين امجد (طراحي جلد) و احمد نصرتي (کنترل نهايي)، همکاري کرده‏اند. 

اميد است اين کوشش ناچيز مورد رضاي حضرت حق جل و علا و موجب اداي گوشه‏اي از حق شهيدان، جانبازان و رزمندگان اين نبرد عظيم و مقتدايشان حضرت امام خميني شود و مورد استفاده‏ي جويندگان حقايق اين واقعه بزرگ قرار گيرد. 

مرکز تحقيقات جنگ 

مروري بر اوضاع قبل از عمليات

مروري بر اوضاع قبل از عمليات

 

» تلاش غرب براي ايجاد توازن قوا در جنگ

» وضعيت عراق

» وضعيت ايران

 

تلاش غرب براي ايجاد توازن قوا در جنگ

پيروزي‏هاي فزاينده جمهوري اسلامي در جنگ - که از سال دوم هجوم عراق آغاز شد و با فتح خرمشهر به اوج خود رسيد - غرب را بر آن داشت تا براي تحميل صلح يا آتش بس به جمهوري اسلامي بدون تأمين حقوق تضييع شده ايران، تلاش اصلي را بر حفظ صدام معطوف نمايد. بدين ترتيب از يک سو قطعي غرب و پا فشاري بر حفظ صدام به هر شکل ممکن (با پشتيباني همه جانبه از رژيم عراق و ادامه‏ي تحريم فروش سلاح‏هاي نظامي و تجهيزات به ايران) و از سوي ديگر عزم راسخ جمهوري اسلامي براي رسيدن به اهداف خود در جنگ و تن ندادن به سازش و تسليم نشدن در برابر فشارهاي همه جانبه‏ي استکبار، نوعي حالت نه جنگ، نه صلح را ميان طرفين حاکم ساخت. به عبارت ديگر، استکبار جهاني سعي داشت توان جمهوري اسلامي را فرسوده کند تا انجام دادن حرکتي سرنوشت ساز و تعيين کننده براي اختتام جنگ، با حفظ آرمانهاي مطلوب ايران اسلامي ‏امکان پذير نباشد. 

در واقع حفظ صدام و بازداشتن ايران از پا فشاري بر آرمان‏هاي خود، براي برقراري موازنه‏ي قوا بود. از اين رو افزايش و تقويت توانايي‏هاي عراق، به ويژه نيروي هوايي اين کشور، در دستور کار قدرت‏هاي بزرگ بود. در پي اين پشتيباني‏ها بود که ارتش عراق تلاش کرد آسمان را به طور مطلق در اختيار بگيرد تا جنگ را از ميدان رزم زميني به آسمان، دريا و شهرها بکشاند. 

آنچه غرب را بر اتخاذ سياست مزبور واداشت، هراس از تاکتيک‏هاي  ويژه جمهوري اسلامي‏ بود، عامل اساسي که نقش تعيين کننده در کسب پيروزي داشت. 

قواي نظامي جمهوري اسلامي با اقدامات و عمليات مبتکرانه، رژيم عراق را به فرو پاشي تهديد مي‏کرد که در اين صورت گسترش انقلاب اسلامي را در پي داشت و منافع غرب را در منطقه خاورميانه، با تهديد اساسي مواجه مي‏ساخت. از اين رو غرب براي بازداشتن ايران از دستيابي به هر گونه موفقيتي که رژيم بغداد را متزلزل و گسترش انقلاب اسلامي را تسهيل مي‏کرد، به هر شيوه‏ي ممکن متوسل مي‏شد. 

بر اين اساس غرب سياست ديپلماسي - فشار را در پيش گرفت و در اين روند، رژيم بغداد را براي فشار مستقيم به جمهوري اسلامي، تحت حمايت و هدايت قرار داد. 

گرچه عراق توانايي بهره‏برداري لازم و کامل را از مساعدت‏هاي غرب نداشت، ليکن قدرت‏هاي بزرگ براي جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ، به انحناء مختلف و وسايل متعدد به کمک حاکمان بغداد شتافتند از جمله: 

1 - واگذاري تکنولوژي برتر (خصوصا در زمينه تجهيزات هوايي) به عراق. 

2 - قرار دادن اطلاعات کسب شده به وسيله آواکس‏ها و ديگر دستگاه‏هاي جاسوسي و اطلاعاتي در اختيار عراق. 

3 - کسب اطلاع از تاکتيک‏ها و توانايي هاي نظامي ايران و بهره‏برداري از فکر مستشاران نظامي براي کمک به عراق. 

4 - حمايت‏هاي تبليغاتي، سياسي و اقتصادي دنياي غرب و وابستگان آن خصوصا مرتجعين عرب منطقه از رژيم عراق. 

ارتش عراق به رغم اينکه توانست در برهه‏اي خاص از زمان با گسترش سازمان رزم خود به 50 لشکر و عمق بخشيدن به ميادين مين و موانع و استحکاماتش و نيز ممانعت از تثبيت و تأمين مناطق تصرف شده، وقفه‏اي در پيشروي رزمندگان به داخل خاک عراق ايجاد کند، ليکن اين وضع ناپايدار بود و با گذشت زمان و رشد توانايي‏هاي جمهوري اسلامي در جنگ - طراحي عمليات در زمين‏هاي مختلف (دشت، کوهستان، آب، رمل و....)، سازماندهي نيرو و گسترش سازمان رزم - زمينه تزلزل و بي ثباتي رژيم بغداد فراهم شد. 

در هر صورت، رويارويي غرب با چنين وضعيتي، بن بست جنگ را براي غرب پيچيده‏تر کرد و غرب نتوانست نگراني خود را کاهش دهد. 

البته گفتني است که آنچه تا اندازه‏اي افزايش توان باز دارندگي عراق را موجب شد، گذشته از استراتژي ابر قدرت‏ها در حمايت‏هاي همه جانبه علمي و نظري از رژيم عراق، تلاش و سخت کوشي اين رژيم در اصل قرار دادن جنگ بود.حکومت عراق با بسيج کردن کليه‏ي امکانات در خدمت جنگ، جنگ را مسئله اصلي خود قرار داده بود و با توجه به ارتباط تنگاتنگ جنگ با اوضاع سياسي - اجتماعي - اقتصادي عراق و سرنوشت رژيم عراق، از هر گونه سهل انگاري در اين باره جلوگيري مي‏کرد. 

 

وضعيت عراق

رژيم عراق روند تحولات جنگ در چهار سال گذشته و حفظ موقعيت دفاعي خود را ناشي از برتري تسليحاتي و اطلاعاتي ارزيابي مي‏کرد. 

بدين معنا که رزمندگان اسلام پس از درهم شکستن خطوط دفاعي دشمن با برتري آتش توپخانه،قدرت هوايي و قواي زرهي ارتش عراق مواجه مي‏شدند که اين برتري مانع از تثبيت مواضع تصرف شده مي‏گرديد. درک عراق از عوامل مؤثر در حفظ موقعيت دفاعي نيروهاي عراقي در برابر ايران، آنها را بيش از گذشته به خريد تکنولوژي دفاعي، سلاح و تجهيزات ترغيب مي‏کرد. حاميان عراق نيز بر پايه همين ملاحظه، همچنان سيل سلاح و تجهيزات نظامي را به سوي عراق سرازير مي‏کردند. 

عراقي‏ها مايل بودند بيش از خريد سلاح تکنولوژي نظامي خريداري کنند تا از توانايي لازم براي توليد نيازمندي‏هاي دفاعي و بهسازي سلاح‏ها برخوردار شوند. از اوايل سال 1986، شواهد و قرائن موجود  نشان دهنده‏ي توانايي عراق در توليد بسياري از تجهيزات نظامي بود. 

ديپلمات‏هاي غربي در بغداد به دولت‏هاي متبوع خود گزارش دادند که عراق از بمب‏ها و مهمات ساخت داخل استفاده مي‏کند. [1] . 

به هر صورت، برابر گزارش آنتوني کردزمن، کارشناس نظامي امريکا، عراق در طول سال‏هاي 1362 تا 1364 مبلغ 18 / 1 ميليارد دلار سلاح و تجهيزات نظامي خريداري کرده است. اين کارشناس نظامي مجموع نيروهاي نظامي ثابت ارتش عراق را در سال 1364 تعداد 750000 تن و نيروهاي جيش الشعبي عراق را 650000 تن برآورده کرده است. 

کردزمن آمار تجهيزات اصلي ارتش عراق را در سال 1364 چنين اعلام کرده است: 

تانک 4820 دستگاه 

خودروهاي زرهي 3200 دستگاه 

توپخانه سنگين 3000 قبضه 

توپ پدافند هوايي بيش از 400 قبضه 

خودرو تانک بر 2000 دستگاه 

هواپيماي عملياتي 580 فروند 

هلي کوپتر 380 فروند [2] . 

استعداد نيروهاي پدافندي دشمن در جبهه‏ها عبارت بود از: 

555 گردان نيروي پياده 

148 گردان تانک و مکانيزه 

125 گردان توپخانه 

40 گردان پدافند هوايي 

در مجموع ارتش عراق در نيمه دوم سال 1364، تعداد 5 لشکر زرهي، 3 تيپ مستقل زرهي، 2 تيپ مستقل مکانيزه، 20 تا 25 لشکر پياده و 80 تيپ مستقل و 10 تيپ مستقل نيروي مخصوص و کماندويي در اختيار داشت.[3] . 

همچنين بنابر تجزيه و تحليلي که معاون عمليات فرمانده کل سپاه (غلامعلي رشيد) به عمل آورده و در تاريخ 25 / 2 / 1364 ارائه کرده  است،ارتش عراق بر پايه سازمان و نيروي انساني و تجهيزاتي که در اختيار داشت از توانايي‏هاي زير برخوردار بود: 

دشمن در هر زمان توانايي جابه‏جايي 3 لشکر پياده را در هر منطقه دارد. يک تيپ پياده را در عرض 24 ساعت جابه‏جا مي‏کند.يک تيپ زرهي را در 72 ساعت از غرب منتقل مي‏کند. 

- دشمن در هر زمان داراي 5 لشکر زرهي و مکانيزه است که در عرض 4 تا 5 روز قابليت مانور و جابه‏جايي سريع را دارد. 

- دشمن در هر زمان توانايي تمرکز 40 گردان توپخانه را براي مقابله با نيروي مهاجم دارد. 

- دشمن توانايي يک ماه بمباران و فشار هوايي به گستردگي عمليات بدر را دارد. 

- دشمن توانايي اداره دو عمليات همزمان به وسعت 3 تا 4 لشکر را دارد. 

-دشمن در برابر عمليات آفندي ما با 100 گردان، مي‏تواند با 300 گردان آزاد مقابله کند.[4] . 

 

وضعيت ايران

مشکل ايران در مرحله جديد با توجه به افزايش توان نظامي عراق،اساسا ناشي از اين بود که به راحتي قادر به کسب پيروزي نظامي براي تغير توازن به سود خود نبود. در واقع تقويت عراق و متقابلا تضعيف ايران، فاصله ميان توان‏مندي ايران براي تهاجم و کسب پيروزي و توانايي عراق براي مقابله با تهاجمات ايران را به نحوي آشکار افزايش داده بود. به عبارت ديگر، امکانات و مقدورات سپاه با خلاقيت و ابتکارات اين نيرو براي دستيابي به پيروزي لازم، به تناسب ضرورت‏ها و اوضاع سياسي حاکم بر جنگ نبود. 

در سال ششم جنگ در وضعيتي که دشمن حدود 550 گردان نيروي پياده در اختيار داشت و براي مقابله با عمليات آفندي، از 300 گردان نيروي آزاد برخوردار بود، سپاه تنها 80 گردان نيرو براي 7 روز جنگ در اختيار داشت. ضمن اينکه بخشي از توان رزمي‏ سپاه به عنوان يک نيروي دفاعي در مناطق تصرف شده، مانند جزاير مجنون و هور زمين‏گير شده بود. در اين روند کاهش توان ايران در برابر عراق دو عارضه اساسي به دنبال داشت: نخست آنکه نمي‏توانست از امکان غافل گيري و تجزيه قواي دشمن برخوردار شود، در نتيجه اجراي عمليات با نوعي ريسک و عدم موفقيت همراه بود. علاوه بر اين، قواي ايران فاقد توانايي لازم براي نبرد طولاني در يک عمليات بود. زيرا بلافاصله پس از آغاز عمليات، در حالي که خطوط دفاعي دشمن در هم شکسته شده بود، دشمن به سرعت نيروهاي خود را در منطقه عمليات متمرکز مي‏کرد و با افزايش آتش هوايي و توپخانه تدريجا نيروهاي خودي را از مناطق تصرف شده عقب مي‏راند. 

با توجه به واقعيت‏هاي موجود، کم کم اين اعتقاد به وجود آمد که 

«با اين توان نمي‏توانيم غافل گيري را رعايت کنيم و قطعا بايد اين توان 2 تا 3 برابر شود که با يکي دشمن را فريب بدهيم وبا 2 توان ديگر بتوانيم به طور جدي عمل کنيم»[5] . 

بر پايه همين ملاحظه در انتخاب منطقه عمليات نيز دچار مشکل بوديم. لذا چنين استدلال مي‏شد که ما جايي مي‏توانيم بجنگيم که بلا فاصله پشت يک رودخانه، يک عارضه يا تنگه‏اي برسيم تا دشمن براحتي نتواند به ما حمله کند. 

پس از عمليات بدر بحث‏هاي بسيار اساسي و جدي در مورد نحوه ادامه جنگ صورت گرفت لازمه ارائه طرح به شوراي عالي دفاع بررسي‏اي همه جانبه بود که با حضور فرماندهان سپاه انجام شد. 

سپاه از يک سو به اين نتيجه قطعي و روشن رسيده بود که با روش گذشته امکان ادامه جنگ با عمليات گسترده وجود ندارد و از سوي ديگر اوضاع جنگ پس از عمليات بدر، با تشديد فشار به ايران، اجراي عمليات را ضروري ساخته بود در واقع ميان توانايي ايران براي اجراي عمليات مؤثر و تعيين کننده با تضمين پيروزي، با اوضاع و ضرورت‏هاي سياسي حاکم بر جنگ، تناسبي وجود نداشت. پيدايش اين وضعيت در جنگ بيش از هر مسئله‏اي متأثر از نحوه نگرش به جنگ و کسب پيروزي بود. بدين معنا که پس از فتح خرمشهر پيروزي بر عراق بسيار سهل و آسان پنداشته مي‏شد و اين باور همگاني وجود داشت که صدام در حال سقوط است. بر پايه همين نگرش، تفکرات استراتژيک مسئولان درباره‏ي جنگ مبني بر "کسب يک پيروزي و خاتمه جنگ"، متعاقب ناکامي در عمليات رمضان تدريجا شکل گرفت. در چار چوب اين تفکر تصور مي‏شد با يک پيروزي قاطع مي‏توان جنگ را تمام کرد،لذا نيازي به بسيج کشور در خدمت جنگ نيست. اين گونه تفکرات منطبق و همسو با انديشه استراتژيک امام در مورد جنگ نبود. شکاف موجود ميان دو نگرش ياد شده در واقع از مهمترين دلائل وضعيت جنگ در چهار سال گذشته بود. تدريجا با گسترش دامنه جنگ و فشار بر ايران و افزايش موانع موجود براي دستيابي به پيروزي، نوعي ترديد و نااميدي در مسئولان به وجود آمد. برخي چنين تصور مي‏کردند که کار تمام شده است و بايد چهار سال پيش (پس از فتح خرمشهر) تصميم مي‏گرفتيم. علاوه بر اين، مشاهده واکنش حاميان عراق در مورد پيروزي‏هاي نسبي ايران، اين نگراني را به وجود آورده بود که حتي اگر موفق به تصرف بغداد بشويم امکان حمله اتمي به ايران وجود دارد! 

سپاه با الهام از نظريات امام و درکي که از اوضاع و ضرورت‏هاي جنگ داشت در انديشه تداوم جنگ بود. 

با بررسي‏هايي که انجام گرفت اين نتيجه حاصل شد که براي ادامه جنگ، بدون بسيج کليه‏ي سازمان‏ها و امکانات کشور، امکان پشتيباني از جنگ وجود ندارد. حداقل توان لازم براي ادامه جنگ 300 گردان نيرو بود که آخرين پيشنهاد سپاه ارائه شد. در عين حال جمع بندي نتايج جلسات فرماندهان سپاه در اين مرحله به شرح زير بود: 

1 - استراتژي جنگ تاکنون براساس "جنگ، جنگ تا پيروزي" بوده که اين سياست با شکست مواجه شده است، لذا بايد استراتژي جنگ تغيير کند. 

2 - توان خودي در مقايسه با توان دشمن کاهش يافته، لذا توان موجود نه تنها براي کسب پيروزي کامل نظامي بلکه براي ادامه جنگ هم کافي نيست. 

3 - با توان موجود تنها مي‏توان عمليات محدود انجام داد. 

4 - بايد با يک فرماندهي واحد با اختيارات و ستاد تخصصي، با قدرت کشور را به جنگ بکشاند و کليه امکانات و نيروها را براي پيشبرد جنگ به کار گيرد. 

5 - ادامه همکاري ارتش و سپاه به صورت گذشته امکان پذير نيست. لذا بايد به صورت مستقل و جداگانه همکاري کنند. سپاه و ارتش طرح‏ها را بدهند. فرماندهي (عالي) تصميم بگيرد و هر کدام در زمين پيشنهادي خود بجنگد. 

6 - به دليل کمبود آتش توپخانه و هوايي. زرهي خودي و برتري دشمن در اين زمينه‏ها، اساس جنگ همچنان بر عمليات نيروهاي پياده در شب همراه با حفظ غافل‏گيري مي‏باشد [6] . 

با تبيين استراتژي جنگ و ارائه آن از سوي سپاه اين شائبه که سپاه تمايل به ادامه جنگ ندارد، گسترش يافت! اين وضعيت در حالي پيش آمده بود که قبل از آن تمايل سپاه به ادامه جنگ بنابر نظر امام خميني، عامل اصلي در ادامه جنگ ذکر مي‏شد! در نتيجه سپاه در مرحله جديد که اساسا بار جنگ را بر دوش مي‏کشيد تحت فشار برخي جريان‏ها قرار گرفته بود. 

سپاه بر پايه همين ملاحظات و براي استمرار جنگ، استراتژي جديدي را تبيين کرد که از اصول زير پيروي مي‏کرد: 

1 - ضرورت ادامه جنگ دراز مدت. 

2 - اجراي عمليات محدود با هدف زنده نگه داشتن جنگ و فشار نظامي بر دشمن. 

3 - افزايش توان و سازمان رزم سپاه براي اجراي عمليات گستره. 

4 - طرح ريزي و اجراي عمليات گسترده به صورت مستقل. 

سپاه در فاصله خرداد 1364 تا شهريور همان سال سلسله عمليات محدودي را انجام داد که آثار مثبتي بر جاي نهاد. علاوه بر اين، تلاش براي عمليات گسترده، با توجه به تجارب حاصله در عمليات‏هاي پيشين، به ويژه عمليات بدر، منجر به تعيين شرايطي به شرح زير شد: 

1 - در اختيار داشتن حداقل 150 گردان نيرو (هدف‏هاي ارزشمند در جنوب بدون 150 گردان قابل تصرف نبود). 

2 - بيش از يک ميليون گلوله توپ براي آتش پشتيباني مناسب در يک عمليات گسترده. 

3 - سلاح ضد زره به اندازه کافي (حداقل سه هزار موشک تاو) براي اجراي يک عمليات گسترده 

4 - اجراي تک پشتيباني در جزيره مينو. 

5 - شرکت مؤثر نيروهاي هوايي ارتش براي پشتيباني هوايي عمليات. [7] . 

اين وضعيت در حالي بود که طبق برآورد آنوتوني کردزمن کارشناس نظامي آمريکا، آمار تجهيزات اصلي نظامي ايران چنين بود: 

تانک 1050 دستگاه 

خودروي زرهي 1240 دستگاه 

توپخانه سنگين 1000 قبضه 

هواپيماي عملياتي 95 فروند 

هلي کوپتر 390 فروند[8] . 

گفتني است که حتي در صورت صحت اين برآورد با توجه به مشکلاتي که در تهيه لوازم يدکي و مهمات وجود داشت، امکان استفاده‏ي مناسب از تجهيزات موجود، به ويژه هواپيماهاي جنگي مقدور نبود. 

پي نوشته ها :

[1] کنت. آر. تيمرمن سوداگري مرگ، ترجمه احمد تدين (تهران: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا،چاپ دوم، 1376)، ص 455.

[2] آنتوني کردزمن و آبراهام واگنر، درس‏هايي از جنگ مدرن، جلد دوم: جنگ ايران و عراق، ترجمه حسين يکتا، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، ص 219)منتشر نشده).

[3] محمد دروديان،از خرمشهر تا فاو (تهران: مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، چاپ چهارم، 1375)، ص 155.

[4] محمد دروديان، آغاز تا پايان (تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، چاپ سوم، 1379)، ص 136.

[5] مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، سند شماره 221 / گ "مسائل اساسي جنگ و سپاه پس از عمليات بدر "، آذر 1365، ص 33.

[6] همان ص 61 تا 63.

[7] مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، سند شماره 220 / گ "انتخاب منطقه فدک (فاو)"، گزارش راوي قرارگاه خاتم الانبيا(داوود رنجبر)، مهر1365، ص 125 و ص 81.

[8] مأخذ شماره 2.

عمليات والفجر 8 (فتح فاو)

عمليات والفجر 8 (فتح فاو)

 

» اهداف و جايگاه عمليات والفجر 8 در استراتژي نظامي ايران

» دلائل انتخاب منطقه

» موقعيت جغرافيايي و طبيعي منطقه فاو

» وضعيت دشمن

 

اهداف و جايگاه عمليات والفجر 8 در استراتژي نظامي ايران

هر چه جنگ ايران و عراق تداوم مي‏يافت در مسير تحقق استراتژي ايران پيچيدگي و دشواري بيشتري بروز مي‏کرد. البته حفظ ابتکار عمل و اجراي عمليات‏هاي بزرگ که نقش تعيين کننده‏اي در موازنه‏ي سياسي - نظامي جنگ داشت، ضرورتي انکار ناپذير براي کشور و انقلاب بود، دستيابي به برتري در موازنه نيز بستگي بسيار به عملياتي داشت که طي آن تمام توان دشمن به رويارويي کشيده شده و منهدم شود در واقع، انهدام دشمن و تصرف زمين‏هاي استراتژيک از هدف‏هاي اساسي جنگ به شمار مي‏رفت. از اين رو، عمليات والفجر 8، براي تحقق استراتژي تنبيه متجاوز در بعد نظامي و به ويژه در بعد سياسي اهميت بسزايي داشت. مهمترين هدف‏هاي سياسي - نظامي اين عمليات چنين بود: 1 - تصرف شهر فاو 2 - تسلط بر اروند رود 3 - تهديد بندر ام‏القصر 4 - هم مرزي با کويت. 5 - مسدود کردن راه ورود عراق به خليج فارس. 6 - تأمين خورموسي و امکان تردد کشتي‏ها به بندر امام خميني. 7 - انهدام سکوهاي پرتاب موشک عراق در منطقه فاو. 

 

دلائل انتخاب منطقه

بحث و بررسي براي انتخاب منطقه فاو جهت اجراي عمليات گسترده از خرداد 1364 آغاز شد. علي شمخاني در جلسه قرارگاه خاتم الانبيا (ص) درباره‏ي ملاحظاتي که بايستي در اجراي عمليات در نظر گرفته مي‏شد، گفت: 

«1 - ما مجبوريم عملياتي را شروع کنيم که مبتني بر توانمان باشد. 

2 - توان دشمن در آنجا محدودتر باشد. 3 - براساس تجربه عمليات خيبر و بدر باشد. 4 - بتوانيم مسئله آتش دشمن را که در عمليات بدر مسئله اساسي بود حل کنيم.» [1] . 

براساس اين ملاحظات مهم‏ترين علت انتخاب منطقه فاو براي عمليات، نوع ويژگي‏هاي زمين اين منطقه بود، وجود آب در سه طرف منطقه عمليات و رويارويي با دشمن تنها در يک پيشاني جنگي و همچنين امکان اجراي آتش پر حجم توپخانه و ادوات از آبادان تا فاو شد. به علاوه، محدود بودن زمين که کميت محدود و کيفيت بالا را هم دارا بود، در اين انتخاب مؤثر بود. همچنين با توجه به اينکه دشمن در نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي‏ ايران توانايي عبور از اروند رود را تصور نمي‏کرد و نيز، تجارب به دست آمده در عمليات‏هاي خيبر و بدر و ارزشمند بودن هدف از نظر سياسي و نظامي، از جمله عوامل ديگري بودند که در انتخاب منطقه فاو براي عمليات مورد توجه قرار گرفتند. 

 

موقعيت جغرافيايي و طبيعي منطقه فاو

منطقه فاو در جنوبي‏ترين قسمت خاک عراق و در شمال خليج فارس واقع شده است. رودخانه اروند در شرق، خور عبدالله در غرب و خليج فارس در جنوب فاو قرار دارد. ساحل شرقي و غربي اروند رود را نخلستان پوشانده است و ساحل دو طرف با نهرهاي متعددي به اين رودخانه متصل مي‏شوند. در سمت راست ايران، رودخانه بهمنشير به موازات اروند رود، به خليج فارس منتهي مي‏شود. در شمال اين منطقه، شهرهاي آبادان و بصره قرار دارند که با جاده‏ي خسروآباد در خاک ايران و جاده‏هاي البحار،فاو - بصره و ام‏القصر در خاک عراق، با فاو مرتبط هستند. همچنين، در اين منطقه درياچه‏ي (کارخانه) نمک وجود داشت که سيل بندهاي متعدد آن مهمترين عارضه به حساب مي‏آمد. در اين محل، به دليل نمک زار بودن، زمين باتلاقي بوده و استفاده از ادوات زرهي به راحتي ميسر نبود. زمين‏هاي ديگر اين منطقه نيز شوره زار است که بر اثر بارش باران به شدت لغزنده مي‏شوند و تردد وسايل نقليه را با مشکل مواجه مي‏کند. در مجموع، منطقه والفجر8 ويژگي‏هايي داشت که با وجود ضعف تجهيزات و تسليحات خودي، اجراي عملياتي موفق در اين منطقه دور از انتظار نبود. 

 

وضعيت دشمن

با توجه به تجربه سال‏هاي قبل، عراق در زمستان انتظار حمله رزمندگان جمهوري اسلامي را در جبهه جنوب داشت. ارتش عراق منطقه هورالهويزه را در صدر ديگر مناطق جبهه جنوب، براي اين حمله پيش بيني مي‏کرد. از دلايلي که عراق حمله‏ي آتي ايران را در هور تصور مي‏کرد سابقه اجراي عمليات‏هاي بدر و خيبر در سال‏هاي 1362 و 1363 در اين منطقه بود. همچنين تسلط کامل نداشتن دشمن بر اين منطقه و در مقابل تسلط بيشتر ايران در آنجا، در نظر عراق بر احتمال اين حمله از منطقه هور مي‏افزود. علاوه بر اين، حجم گسترده فعاليت‏هاي مهندسي و نقل و انتقالات خودي در منطقه هور، دشمن را به اين نتيجه رسانده بود که ايران از هور حمله خواهد کرد. 

در منطقه‏ي شرق اروند رود نيز ايران فعاليت مهندسي داشت، به خصوص از آذر ماه 1364 به بعد اين اقدامات افزايش يافت و دشمن نيز از اين اقدامات آگاهي داشت. اما چند عامل سبب شد که عراق به شرق اروند توجه لازم را نکند: 1 - منصرف شدن ايران از حمله به فاو در تابستان 2.1363 - گسترش فعاليت ايران در هورالهويزه، به ويژه روي پد خندق و جزاير مجنون. 3 - دشمن توانايي و تجهيزات ايران را براي عبور از اروندرود ناکافي مي‏پنداشت. ضمن آن که با تحليل و علم کلاسيک امکان حمله‏ي ايران از اروندرود بعيد مي‏نمود. 

با توجه به آنچه گفته شد، ارتش عراق به تقويت محور هورالهويزه پرداخت و به بمباران بي سابقه اين منطقه اقدام کرد. در مجموع،فرماندهان عراقي، تک احتمالي رزمندگان اسلام را از محور فاو، فريب مي‏دانستند و در حوزه‏ي عملياتي سپاه هفتم، به منطقه ام‏الرصاص توجه بيشتري داشتند. 

منطقه‏ي عملياتي فاو تحت مسئوليت سپاه هفتم ارتش عراق قرار داشت و پدافند اين منطقه (از جنوب زياديه تا رأس البيشه) به عهده‏ي لشکر 26 پياده بود. اين لشکر در مجموع با 6 تيپ پياده، 2 تيپ پياده ساحلي، 2 ناو تيپ و 5 گردان توپخانه از اين منطقه پدافند مي‏کرد. 

با شروع عمليات، ارتش عراق 8 لشکر پياده، 4 لشکر زرهي، 2 لشکر مکانيزه، لشکر دفاع ساحلي و لشکر گارد رياست جمهوري را نيز وارد منطقه فاو کرد. 

در مجموع، يگان‏هايي که قبل از عمليات والفجر 8 در اين منطقه عملياتي بودند و يگان‏هايي که در حين عمليات وارد منطقه فاو شدند، عبارتند از: 

يگان پياده شامل تيپ‏هاي 704 _ 703 _ 702 _ 603 _ 602 _ 502 _ 501 _ 442 _ 424 _ 421 _ 419 _ 414 _ 111 _ 110 _ 108 _ 104 _ 96 _ 95 _ 48 _ 47 _ 39 _ 32 _ 29 _ 22 _ 5 _ 2. 

يگان پياده ساحلي، شامل تيپ‏هاي 443 _ 441 _ 440. 

يگان زرهي، شامل تيپ‏هاي 42 _ 34 _ 30 _ 26 _ 16 و گردان‏هاي تانک 17 تموز، الرافدين، ذوالنورين و گردان 43 از لشکر 5. 

يگان مکانيزه، شامل تيپ‏هاي 25 _ 24 _ 20 _ 15 _ 8. 

نيروي مخصوص، شامل تيپ‏هاي 68 _ 66 _ 65. 

گارد رياست جمهوري، شامل تيپ‏هاي 1 مکانيزه، 2 کماندو، 3 نيروي مخصوص، 4 مکانيزه و 10 زرهي و يک گردان کماندويي. 

نيروهاي کماندو، شامل تيپ‏هاي کماندويي سپاه‏هاي 7 _ 6 _ 4 _ 3، تيپ 73 از لشکر 17، گردان حطين، گردان 5 از لشکر 26 و گردان کماندويي لشکر 15. 

نيروهاي جيش الشعبي، شامل شش قاطع جيش الشعبي تحت امر لشکر 26.[2] . 

پي نوشته ها :

[1] مأخذ شماره 7.

[2] ابوالقاسم حبيبي، سي و هشت عمليات بزرگ ايران و عراق، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، ص 98 و 99)منتشر نشده).

طراحي عمليات

طراحي عمليات

 

» طرح مانور

» شناسايي جريان آب اروند رود

» آموزش عبور غواصان از رودخانه

» سازمان رزم

» مرحله بندي عمليات

» توسعه در عمق

 

طرح مانور

در طرح ريزي مانور عمليات والفجر 8 دو عامل بسيار مؤثر بودند: 

1 - تجارب عمليات بدر. 2 - پيچيدگي‏ها و ويژگي‏هاي خاص اين عمليات. فرمانده سپاه پاسداران در جمع فرماندهان در اين باره گفت: 

«در اين عمليات بايستي کل تجارب جنگ به کار گرفته شود: جنگ شهري، جنگ در دشت، جنگ در آب و...»[1] . 

در واقع عمليات فاو، در صحنه بروز تمام قابليت‏هاي نظامي، ابتکار عمل و خطرپذيري سپاه پاسداران براي پيشبرد اهداف جمهوري اسلامي بود. 

در طراحي مانور اين عمليات مسائل مهمي وجود داشت که درباره‏ي آنها ساعت‏ها بحث کارشناسي شد. اهم اين مسائل عبارت بودند از: 

1 - برسي وضعيت جزر و مد آب در زمان‏هاي مختلف و در نوبت‏هاي متعدد و بررسي تأثير عوامل مختلف از جمله: روز، شب، خورشيد و ماه و ساعات مختلف شبانه روز در جزر و مد آب و سرعت آن. 

2 - بررسي تأثير جزر و مد آب بر حرکت غواصان و قايق‏ها. 

3 - هماهنگي عبور غواصان با جزر و مد و تاريکي مطلق هوا؛ سرماي شديد آب در فصل زمستان و حرکت غواصان در داخل آب در نيمه‏هاي شب. 

4 - بررسي چگونگي عبور غواصان از عرض بيش از يک کيلومتري اروند رود. 

5 - بررسي چگونگي خط شکن غواصان و سر پل گيري، پاک سازي خط اول و آماده سازي ساحل براي ورود نيروهاي موج دوم با همت غواصان. 

6 - بررسي چگونگي هماهنگي حرکت نيروهاي موج دوم (قايق سواران)با جريان جزر و مد آب و پر بودن نهرهاي آب حاشيه اروند براي استفاده از قايق‏ها. 

7 - بررسي چگونگي حرکت نيروهاي موج دوم و نحوه‏ي پياده شدن آنها در ساحل دشمن و توسعه سر پل با تلاش آنها. 

8 - تصرف نقاط استراتژيک در ساحل دشمن، مانند اسکله چهار چراغ، بندر فاو، شهر فاو و پايگاه‏هاي موشکي. 

9 - تسلط بر سه جاده البحار، استراتژيک (فاو - بصره) و ام القصر که در آستانه شهر فاو به يکديگر نزديک مي‏شوند. 

10 - گسترش ميدان عمليات به سمت کارخانه نمک. 

11 - مقابله با حرکت دشمن از شمال (بصره) به جنوب منطقه (فاو). 

12 - تأمين جناح‏هاي عمليات در سمت اروند رود و سمت خورعبدالله. 

13 - تشکيل خط پدافندي در شمال کارخانه نمک. 

در طراحي عمليات براي اجراي عمليات در منطقه فاو، دو قرارگاه اصلي با مأموريت‏هاي زير در نظر گرفته شد: 

الف) قرارگاه کربلا به فرماندهي احمد غلامپور که مسئوليت شکستن خط در محور اسکله‏ي چهار چراغ و شهر فاو، ادامه‏ي عمليات روي جاده فاو - البحار و تأمين جناح راست عمليات را بر عهده داشت. 

ب) قرارگاه نوح به فرماندهي حسين علايي که مسئوليت شکستن خط در سمت چپ قرارگاه کربلا و مقابل پايگاه موشکي عراق، ادامه عمليات روي جاده فاو - ام القصر و تأمين جناح چپ عمليات (سمت خور عبدالله) را عهده دار بود. 

همچنين چهار قرارگاه فرعي با مأموريت‏هاي جداگانه به شرح زير تشکيل شدند: 

1 - قرارگاه يونس 1: تحت امر قرارگاه نوح بود با ناو تيپ کوثر مأموريت تصرف اسکله‏ي العميه را بر عهده داشت. 

2 - قرارگاه يونس 2: قرارگاه عملياتي نيروي دريايي ارتش و تحت امر قرارگاه خاتم الانبيا (ص) بود و مأموريت تصرف اسکله‏ي البکر را بر عهده داشت. 

3 - قرارگاه رعد: قرارگاه عملياتي نيروي هوايي ارتش بود و مأموريت پشتيباني هوايي را بر عهده داشت.  

4 - قرارگاه شهيد سليمان خاطره: قرارگاه عملياتي هوانيروز ارتش بود و مأموريت تشکيل تيم آتش، تخليه مجروح و هلي برن نيروها را بر عهده داشت. 

علاوه بر اين، دو قرارگاه عملياتي مسئوليت عمليات پشتيباني فريب را عهده‏دار شدند تا از توجه دشمن به منطقه فاو جلوگيري کنند و حساسيت او را در مناطق ديگر برانگيزند: 

1 - قرارگاه قدس به فرماندهي عزيز جعفري که مسئوليت عمليات پشتيباني نزديک در منطقه ابوالخصيب (ام‏الرصاص) را بر عهده داشت. 

2 - قرارگاه نجف به فرماندهي مصطفي ايزدي، با مسئوليت عمليات پشتيباني دور در منطقه سليمانيه.[2] . 

 

شناسايي جريان آب اروند رود

براي شناسايي و درک حالت‏هاي مختلف جريان آب اروند رود، که در قسمت‏هاي مختلف رودخانه (ساحل خودي، ساحل دشمن، وسط رودخانه، سطح آب زير آب) و در زمان‏هاي مختلف، وضعيتي متفاوت دارد، ماه‏ها کار و بررسي شد و اطلاعات موجود درباره تاريخچه اين رودخانه و نيز اوضاع جوي منطقه خسرو آباد و فاو طي 20 سال گذشته که از اداره‏ي هواشناسي گرفته شد، بررسي گرديد و اطلاعات کافي در اين زمينه گرد آمد و جداول مورد نياز از جريان جزر و مد رودخانه در حالات و زمان‏هاي مختلف و نقاط مختلف تهيه شد و با تسلطي که در اين زمينه به دست آمد برنامه ريزي و زمان بندي عبور غواصان خط شکن و قايق‏هاي موج دوم، ميسر شد. 

 

آموزش عبور غواصان از رودخانه

براي آمادگي عبور غواصان از اروند رود آموزش‏ها و تمرين‏هاي زيادي انجام شد. اين اقدام برگرفته از تجربه‏ي عمليات بدر بود. عمليات والفجر 8 اوج خطرپذيري انقلابي نيروهاي حزب اللهي و پيرو خط امام را به نمايش گذاشت. در اين باره، يکي از نگراني‏هاي اصلي، تأثير جريان آب بر حرکت غواصان و دور شدن آنها از هدف واگذار شده به آنها بود. ناخدا ملک زادگان، فرمانده نيروي دريايي ارتش در آن زمان، پس از شنيدن سخنان مسئولان امر درباره‏ي طرح عمليات، گفت: 

«اظهارات نشان داده است که اگر غواص از يک نقطه بخواهد به نقطه روبه رو حرکت کند، بعضي وقت‏ها پنج شش کيلومتر بالا و پايين مي‏رود و اين بستگي به جريان آب دارد. بنابراين، در ارزيابي‏اي که لازم بود اينجا ارائه بشود، آن نيروهاي خط شکن که بخواهند در طول (از شرق به غرب) رودخانه عبور کنند به نظر بنده به طور شناور و غواصي، امکان خيلي کمي‏ است که موفق شوند.»[3] . 

اظهارات ناخدا ملک زادگان با توجه به وضعيت جريان آب اروندرود صحيح بود، اما پيگيري و تلاش و تمرين نيروها و تسلط اطلاعاتي بر جريان‏هاي مختلف آب اروند موجب غلبه بر اين نگراني شد. شش روز پس از اظهارات فرمانده‏ي نيروي دريايي، در جلسه‏ي مشترک قرارگاه خاتم الانبياء(ص) در اهواز در 23 دي 1364، احمد غلامپور، جانشين قرارگاه کربلا گفت: 

«به هنگام شناسايي در حالت جزر و مد آب، نيرو به چپ و راست مي‏رفت ولي با تجربه به اين نتيجه رسيده‏ايم که هر کجا خواستيم، برويم.»[4] . 

 

سازمان رزم

قرارگاه مرکزي خاتم الانبيا (ص) هدايت و اجراي عمليات والفجر 8 را با دو قرارگاه عملياتي کربلا و نوح بر عهده داشت. يگان‏هاي تحت امر اين دو قرارگاه به ترتيب زير بودند: 

الف) قرارگاه کربلا (محور شمالي): 

- لشکر 5 نصر 

- لشکر 7 ولي عصر (عج) 

- لشکر 8 نجف اشرف 

- لشکر 14 امام حسين (ع) 

- لشکر 17 علي بن ابي‏طالب (ع) 

- لشکر 25 کربلا 

- لشکر 27 محمد رسول الله (ص) 

- لشکر 31 عاشورا 

- تيپ مستقل 15 امام حسن (ع) 

- تيپ مستقل 32 انصار الحسين (ع) 

- تيپ مستقل 44 قمر بني هاشم (ع) 

ب) قرارگاه نوح (محور جنوبي): 

- لشکر 19 فجر 

- لشکر 41 ثارالله (ع) 

- تيپ مستقل 33 المهدي (عج) 

در مجموع 140 گردان نيروي رزمي و 16 گردان توپخانه براي اجراي عمليات سازمان دهي شده بود. [5] . 

 

مرحله بندي عمليات

براي اطمينان کافي از دقت در عبور از رودخانه، چگونگي شکستن خط و گرفتن سر پل و کسب اطلاع از ميزان هوشياري دشمن و تدبير مرحله بندي عمليات، نياز به حضور در غرب اروند رود و شناخت بيشتر از واکنش‏هاي دشمن بود. اما با استفاده از عکس‏هاي هوايي و عکس‏هايي که با دوربين‏هاي قوي از ساحل دشمن گرفته شد و نقشه اطلاعات به دست آمده از ديگر شناسايي‏ها، چهار مرحله براي اجراي عمليات در نظر گرفته شد: 

1 - عبور از رودخانه، شکستن خط، گرفتن سر پل تصرف شده. 

2 - تصرف شهر فاو، رسيدن به خور عبدالله و استقرار در مثلثي شمال شهر که از تقاطع سه جاده البحار، فاو - بصره و ام‏القصر به وجود آمده بود. همچنين، استقرار در پايگاه دوم موشکي در شمال غربي شهر فاو، مي‏بايستي در مرحله دوم تحقق مي‏پذيرفت. اين نقطه براي داشتن جناح از دشمن، بسيار مهم تلقي مي‏شد. 

3 - پيشروي تا ابتداي کارخانه‏ي نمک و تشکيل خط دفاعي به موازات اين نقطه از ساحل تا خور عبدالله. 

4 - رسيدن به زمين انتهاي کارخانه نمک و کانال انتهاي کارخانه واقع روي جاده ام‏القصر تا ساحل رودخانه. 

مأموريت مرحله اول عمليات، به لشکرهاي 7 ولي عصر (عج)، 5 نصر، 41 ثارالله (ع)، 31 عاشورا، 25 کربلا، 14 امام حسين (ع)، 19 فجر و تيپ‏هاي 44 قمر بني هاشم (ع) و 33 المهدي (عج) واگذار شد. در مرحله دوم، لشکرهاي 27 حضرت رسول (ص)، 17 علي بن ابيطالب (ع)، و در مرحله سوم، لشکرهاي 8 نجف و 31 عاشورا براي تحقق طرح مانور مي‏بايست وارد عمل مي‏شدند. در مرحله چهارم نيز تمام يگان‏هاي مورد نظر حضور داشتند. [6] . 

 

توسعه در عمق

در عمليات‏هاي بزرگي که پس از فتح خرمشهر انجام شد، همواره ميان عمق بخشيدن به عمليات و توان موجود از يک سو، و هماهنگي پيشروي با پشتيباني عمليات از لحاظ مهندسي از سوي ديگر، تعارض وجود داشت. در طراحي اين عمليات نيز توسعه در عمق و استمرار عمليات مورد توجه قرار گرفت. 

فرمانده سپاه در جلسه‏اي با حضور فرماندهان يگان‏هاي سپاه گفت: 

«ما بايد روز اول و دوم حداکثر استفاده را بنماييم و همه (مهندسي‏ها، زرهي‏ها، لشکرها) هنر خود را به خرج بدهيم. اگر بخواهيم دست دست کنيم و حالا مطمئن شويم که خط شکسته يا نشکسته است، مانند سيل بندي (خط اول) عمليات بدر مي‏شود که تا صبح فرماندهان منتظر وضعيت بودند. صبح ديدند که عراقي‏ها کفش‏ها را گذاشته‏اند و فرار کرده‏اند و (پس از آن) رفتيم جلو. اينجا (فاو) وقتي که دشمن در دشت پراکنده شد، ما در روز مي‏توانيم بجنگيم.»[7]  فرمانده‏ي سپاه در جلسه‏ي ديگري با اطميناني که در مورد غافل گيري دشمن داشت، ضمن تأکيد بر استمرار عمليات و عدم تأخير در حرکت‏هاي بعدي، گفت: 

«اگر در آن طرف، دشمن آماده نبود و ما نيز (حتي) لودر و بلدوزرمان از آب عبور نکرده بود، ولي تانک در دست داشتيم، بايد برويم تا مرحله چهارم.»[8] . 

بدين ترتيب استمرار در تحقق هدف‏هاي عمليات با گام‏هاي بلند بسيار تأکيد شد. علاوه بر اين، مسائلي مانند آتش پر حجم ادوات و توپخانه، به کارگيري زرهي، مهندسي و مسئله عبور که جزء بغرنج‏ترين مسائل عمليات به شمار مي‏رفت، در طرح مانور به آنها پرداخته شد. 

پي نوشته ها :

[1] مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، سند شماره 636 / گ، "مباحث اساسي طرح مانور عمليات والفجر 1367 _ " 8، ص 7.

[2] مأخذ شماره 10.

[3] مأخذ شماره 11.

[4] مأخذ شماره 11.

[5] مأخذ شماره 10، ص 99.

[6] حسين اردستاني، تنبيه متجاوز (تهران: مرکز تحقيقات جنگ، چاپ اول، 1379)، ص 172.

[7] مأخذ شماره 11، ص 28.

[8] مأخذ شماره 11، ص 29.

وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش  

وصیت نامه شهید علیرضاموحد دانش 

عليرضا اولين فرزند خانواده «موحد» در سال 1337 در تهران چشم به جهان گشود. در سال 1358 به سپاه پاسداران پيوست و حراست از بيت حضرت امام خميني (ره) را به عهده گرفت. غائله كردستان، آغاز سفر بي‌پايان عليرضا به صحنه پيكار با دشمنان اسلام و ايران بود. در عمليات بازي دراز كه به عنوان جانشين عمليات حضور داشت، همچون سردار رشيد كربلا - حضرت ابوالفضل العباس (ع) - دستش را به پيشگاه حق تقديم كرد و پس از شركت در عمليات فتح‌المبين و بيت‌المقدس به عنوان فرمانده گردان حبيب بن مظاهر، به لبنان سفر نمود و مدتي را در آنجا همپاي برادران مسلمان به مبارزه با صهيونيست پرداخت. هنگاميكه از سفر بازگشت موعد عمليات والفجر 1 بود و پس از آن زمان وصل. آري در عمليات والفجر 2 كه عليرضا فرماندهي تيپ 10 سيد الشهدا را برعهده داشت، نداي ملكوتي يار او را به سوي بهشت برين دعوت كرد و شهيد موحد دانش، در تاريخ سيزدهم مرداد سال 1362 به بزرگترين آرزوي عاشقان رسيد. اين وبلاگ شامل وصيت نامه، روايت هايي از مادر، همسر، پدر شهيد مي باشد.

از علی رضا موحد دانش ، نخستین فرمانده لشکر سیدالشهدا(ع) دو وصیت نامه باقی مانده است. اولینش را دو سال پیش از شهادت و در شب آغاز عملیات فتح المبین به رشته تحریر درآورده است. در آن زمان او جانشین فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر(ع) به شمار می رفت. علی رضا دومین وصیت نامه اش را حدود شش ماه قبل از پروازش نوشت . در آن زمان او شش ماه بود که به فرماندهی تیپ سید الشهدا(ع) منصوب شده بود.
او در پایان دومین وصیت نامه اش از پدر و مادر خود خواسته است تا دقت کنند افرادی خاص در تشییع جنازه او حاظر نشوند و دلیل این وصیت را نیز توضیح داده است. آن چه خواهید خواند متن کامل دو وصیت نامه این سردار است:

متن وصیت نامه اول:

با نام خدای محمد (ص) و علی (ع) و به نام خدای حسین (ع) و بزرگ مرد زمان خمینی، سخنم را آغاز می کنم. پروردگارا تو شاهدی که ما برای رضای تو می جنگیم و برای رضای تو است که از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگی هایمان به دنیا بریده ایم و مشتاقانه به سوی تو آمده ایم. پس تو را به خمینی قسم یاری مان کن؛ پروردگارا! تو را شکر می گویم و از تو سپاسگذارم که افتخار جنگ با لشگر کفر را به ما دادی و این افتخاری است بزرگ. حسین (ع) بی یاور و تنها و متکی به تو به میدان آمد.
یزیدیان بسیارند و امیدشان به بسیاری لشگر و حسین (ع) فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی و کسی نیست که به یاری اش برود. اکنون وقت آن است که ندای سرور شهیدان را لبیک گفته و بسویش پر کشیم. حسین (ع) جان! تو می دانی که ما هم از مرگ باکی نداریم و مرگ در نظر ما هم مرگ نیست، فنای جسم است و آغاز هستی.

مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمری ستانم جاودان
او ز من جسمی ستاند رنگ رنگ

مردم ! بدانید و آگاه باشید که در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد و مومن با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب می کند و این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (ع) باقی است و یزیدیان بر فنا.
محرم مجسم اینجاست، عاشورای ثانی اینجاست، کربلای حسین اینجاست و یزیدیان آمده اند که فساد را رواج داده؛ اسلام محمدیان را نابود کنند اما غافل از این که یاران حسین (ع) اینجا نیز آماده اند تا آخرین قطره خونشان را فدا کنند و مانع از این شوند که کفار در شهر های اسلامیمان نفوذ کنند و خدا نیز مثل همیشه یارشان است و ما می جنگیم با آنان که با حسین (ع) جنگیدند و می کشیم کسانی را که حسین (ع) را کشتند و کشته می شویم همان گونه که حسین (ع) و یارانش کشته شدند و پیروز به همان ترتیب که حسین (ع) پیروز شد.
 

پدر و مادر عزیز و مهربانم، با غرور و سر بلند باشید زیرا فرزندی را که تحویل جامعه دادید، راهش راه حسین (ع ) و سر نوشتش سر نوشت حسین (ع) و یارانش است. مادر، در سوگ من اشک مریز و در غم از دست دادانم گریه نکن. زیرا همان طور که قبلا چندین بار گفته ام من متعلق به شما نیستم، امانتی هستم که خدا به شما داده و سپس آن را از شما پس گرفته است. پس نباید در غم از دست دادن چیزی که متعلق به شما نبوده ناراحت باشید. پدر و مادر خوبم! بدانید که اگر مرگ من در پیشگاه خدا شهادت محسوب می شود هم اکنون جایگاه والایی دارم و در کنار کسانی هستم که از شما نیست و به من دلسوزترند. مادر جان! یادت باشد که فرزندت مشتاق مرگ بود و از مرگ هراسی نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت و مرگ با عزت را بر زندگی پر ذلت ترجیح می داد. پدر و مادر می دانم که در زندگی زحمات زیادی را به خاطر من تحمل شدید تا من در زندگی سعادتمند شوم. بدانید که اکنون من خوشحال و سعادتمندم و شمات به آرزویتان رسیده اید و اگر خوشی مرا می خواهید نباید در نبودن من اشک بریزید و غمگین باشید. شما باید به خود ببالید که فرزندتان به قلب دشمن زده و با خونش بر شمشیر تیز دشمن پیروز شد. ای کسانی که از مرگ می هراسید قبول که مرگ حق است و ما نباید یک عمر از یک لحظه کوتاه که اسمش مرگ است بترسیم و بنشینیم تا آن مرگ به سراغمان بیاید بلکه باید به پیشوانزش برویم.
حسین (ع) بزرگ سرور آزادگان و این راهنمای شهادت می فرماید: زندگی عقیده است و جهاد راه آن، من نیز از زمان انقلاب به رهبری روحانیت مبارز و متعهد و در صدر آن امام عزیزمان که جانم فدایش – عقیده ام را در زندگی انتخاب کردم و در راه رسیدن به هدفم جنگیدم و این افتخاری است برای من که در راه نیل به مقصودم کشته بشوم. شما ای دوستان به جسمم نیندیشید که بی جان در زیر خروارها خاک مدفون شده. به روحم فکر کنید که اکنون کجاست و با چه کسانی محشور شده.
محمد رضا برادر مومنم
تو تنها وارث اسلحه من هستی، نگذار که اسلحه ام از دستم بیفتد. آن را برگیر و بر علیه طاغوتیان و کفار بکار گیر. سعی کن در زندکی کسی را از خودت نرنجانی. به روی پاهایت استوار بایست و مغزت را در اختیار خدا قرار بده و اسلحه ات در راهش جهاد کن. برادر، هیچ وقت فکر نکن که من مرده و از بین رفته ام، من همیشه با تو هستم و در نزد خدا روزی می خورم، همانگونه که خدا می فرماید:
ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عنده ربهم یرزقون.
سعی کن در زندگی زیر بار ظلم نروی و همیشه بر علیه ظلم و جور ظالمان به رهبری ابر مرد تاریخمان خمینی بزرگ بجنگی، برادرم از من به تو یادگار، این مرد خدا را تنها مگذار که درد محرومان را می گوید و رنج مظلومان را بیان می کند. بیشتر قرآن بخوان و سعی کمن به احکام عمل کنی در زندگی کاری کن که همیشه باعث افتخار پدر و مادرمان باشی و آنها را از خودت ناراضی نکنی که رضای خدا در رضای آنهاست.
و زهرا خواهرم:
تو نیز زینب گونه و با منطق در تحمل سختیها و مصائب روزگار بکوش و گریه و شیون سر نده که مرا ناراحت می کنی. مادرمان را دلداری بده و نگذار که به فکر جسم من باشد. جسم من فانی است ولی روح است که جاودانه است.
خواهرم: حجابت را حفظ کن زیرا:
زنی که همه جا را می بیند و خود دیده نمی شود، خود محرومیتی را بر استعمار تحمیل کرده است و زینب (س) نیز چنین بود. فریاد حق طلبانه ات هرگز خاموش نمی شود. هر وقت که دلت براینم تنگ شد سوره واقعه را بخوان. از طرف من از تمامی فامیل حلالیت بخواه و از آنها بخواه که حامی اماممان درتمام عمر باشند و از دولت مکتبی برادر رجایی حمایت و پشتیبانی کنید زیرا اینان هستند که درد محرومان جامعه را می دانند و برای رضای خدا کار می کنند. از طرف من به فامیلمان بگو شاید به صورت ظاهر روحانیت مبارز و برادر کمتبی و همراهانش در دنیا دارای طرفداری کمتری باشند ولی ای کاش می توانستید از شهدای به خون خفته ایران نیز نظر خواهی می کردید، آن وقت بود که به حقانیت این امام و این روحانیت و این برادر عزیز (رجایی) پی می بردید و مریدش می شدید. برادران و خواهران مومن و مسلمان! سعی کنید به شعارهایی که در خانه هایتان می دهید جامه عمل بپوشانید و نظاره گر و تماشاچی نباشید. خداوند در قرآن رو به روی رسولش می فرماید: ای پیغمبر، به یارانت بگو غیر از دو نیکی چه چیزی از ما انتظار دارید؛ یا پیروز می شوید و یا شهید که در هر صورت پیروزی با شماست و شما برنده نهایی هستید. ما نیز در این جنگ با رهبری خمینی بزرگ و یاری خدا حتما پیروزیم اگر چه کشته شویم.
پدر عزیزم از مقدار پولی که نزد تو می باشد 1000 ریال به شهریار و 150000 ریال به حسین این برادر عزیزم که همیشه و تا پایان عمر یارم بوده بدهید و بقیه را هر طور صلاح می دانید، خرج کنید. مراسم خیلی مختصری برایم بگیرید و فکر کنید که برایم عروسی گرفته اید. شادی کنید تا روحم شاد شود.
از دوستان و آشنایان و فامیل و هر کسی که در مدت عمر کوتاهم به نحوی به آنها از سوی من ضرری رسیده حلالیت بخواهید و دوستانم را دوست بدارید، زیرا که برایم یاران خوبی بودند. به همرزمانم به دیده فرزند بنگرید و هیچگاه کسی را در مرگ من مقصر ندانید.

والسلام
بیاد همیشگی شما علیرضا موحددانش
2/ 1/ 1360
 

وصیت نامه دوم شهید علی رضا موحد دانش
سلام علیکم، در زمانی قلم به نیت وصیت بر کاغذ می لغزانم که هیچ گونه لیاقت شهادت را در خود نمی بینم. وقتی به قلم رجوع می کنم، غیر از سیاهی و تباهی و معصیت چیزی نمی یابم و به همین دلیل است که از پروردگار توانا عاجزانه می خواهم که تا مرا نیامرزیده است، از دنیا نبرد. پروردگارا با گناهی زیاد از تو که لطف و کرمت را نهایتی نیست، تقاضای عفو و بخشش دارم. الهی بنده ای که تحمل از دست دادن یک دست را ندارد چگونه بر آتش دوزخ توان دارد؟ خدایا توبه ام را بپذیر و از گناهانم در گذر که غیر از تو کسی را ندارم و غیر از تو امیدی ندارم. مردم بدانید راهی را که در آن گام نهاده ایم که همانا راه حسین (ع) است به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقی که به تن داریم در سنگر رضای خدا خواهیم ماند و به دشمن زبون کافر خواهیم فهماند که ملتی که پشتیبانش خداست و پیشاپیش امام زمان در مقابل تمامی کفر خواهد ایستاد و انشا الله پیروز خواهد شد.
پدر و مادر عزیزم! همان گونه که در شهادت برادرم صبر کردید و استقامت ورزیدید، اکنون نیز صبر پیشه کنید. در حدیث است که هرگاه پدر و مادر در مرگ دو فرزندشان استقامت کنند، خداوند کریم اجری عظیم نصیبشان می کند.
شما خوب می دانید که شهید عزادار نمی خواهد، رهرو می خواهد همان طور که من رهرو خون برادرم بودم شما هم با قلم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید.
مادر عزیزم به مادران بگو مبادا از رفتن فرزندان تان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود.
پدر و مادر عزیز! به خاطر تمام بدی ها و ناسپاسیها که به شما کرده ام مرا ببخشید و حلالم کنید و از همه برای من حلالیت بخواهید. از همسرم که امانتی است از من نزد شما خوب محافظت کنید که مونس آخرین روزهایم بود.
برادران عزیز، برادری داشتم که در راه خدا شهید شد، قبلا در وصیت نامه ام با او صحبت و درد دل می کردم اکنون به شما توصیه می کنم که برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید، که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید، که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.
پدر و مادر و همسر عزیزم، مراقبت کنید آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند در زنده بودنمان که نتوانستیم در آنها اثری بگذاریم شاید در مرگمان فرجی باشد و بر وجدان بی انصافشان اثر گذارد.
والسلام
علیرضا موحد دانش
تاریخ نگارش 17/ 11/ 1361

شرح عمليات

شرح عمليات

در ساعات 22:10 تاريخ 20 / 11 / 1364 فرمانده کل سپاه با قرائت رمز عمليات دستور حمله را صادر کرد: 

بسم الله الرحمن الرحيم. لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه. يا فاطمه الزهرا،يا فاطمه الزهرا، يا فاطمه الزهرا. 

يگان‏هاي نيروي زميني سپاه پاسداران با پشتيباني آتش طرح ريزي شده و شليک هزاران گلوله، در محورهاي تعيين شده حمله خود را آغاز و مبادرت به شکستن خط دشمن کردند. 

با توجه به احتمالاتي که در زمينه هوشياري دشمن مطرح بود، شکستن خط، پاک سازي و گرفتن سر پل مناسب، نقشي اساسي در تضمين موفقيت عمليات داشت. غواصان مي‏بايستي معابر را باز مي‏کردند تا نيروهاي قايق سوار بتوانند از اين معابر وارد ساحل دشمن شوند و تا روشنايي صبح منطقه را براي استحکام سر پل پاک سازي کنند. 

واکنش قواي دشمن در لحظات اوليه‏ي عمليات و در رويارويي با موج‏هاي گسترده‏ي نيرو که سراسر خط دشمن را هدف تهاجم قرار داده بودند، از غير منتظره بودن اين حمله حکايت مي‏کرد، چنانکه يکي از فرماندهان يگان‏هاي درگير دشمن در گزارشي به رده بالاتر خود وضعيت اوليه را چنين اعلام مي‏کند: 

«دشمن (ايران) مانند سيل با قايق نيرو پياده و باز مي‏گردد، اگر چاره‏اي نکنيد احتمالا مي‏روند ام‏القصر را هم بگيرند، وضعيت ما بسيار بد است.» 

دشمن در همان لحظات اوليه شروع عمليات به دليل گستردگي محورهاي هجوم و همچنين اجراي تک پشتيباني (فريب) در محور ام‏الرصاص، احساس خطر مي‏کرد. در اين ميان صدام به منظور آرام کردن وضعيت و کاستن از هراس نيروهاي عراقي، در پاسخ گزارش ياد شده مي‏گويد: 

«مقاوم باشيد، سه لشکر زرهي مي‏فرستيم و ايراني‏ها را شکست مي‏دهيم»[1] . 

گسترش وضعيت و تأمين هدف‏هاي عمليات در همان شب اول چنان غير منتظره بود که يگان‏هايي که براي تأمين هدف‏هاي مراحل بعدي عمليات قرار بود در صبح يا شب دوم عمليات وارد عمل شوند، در ساعات 24 وارد منطقه شدند تا به سمت اهداف خود حرکت نمايند. 

پس از پاک سازي خط اول، در ادامه کار دو مسئله عمده در پيش روي رزمندگان قرار داشت: دور زدن و محاصره شهر فاو و حضور در محور ساحلي واقع در جناح شمالي. 

حضور در دو محور ياد شده، نقش مؤثري در مقابله با پاتک‏هاي دشمن و نيز تثبيت و تأمين سر پل اوليه داشت. لذا دو لشکر پر توان و قدرتمند سپاه که مأموريت دستيابي به اهداف فوق را داشتند، براي پاک سازي و الحاق خط اول، تلاش خود را شروع کردند. بدين ترتيب قبل از روشن شدن هوا و پس از در هم شکستن مقاومت‏هاي ضعيف قواي دشمن، يگان مأمور تصرف شهر فاو، با حضور دروازه شهر به محاصره‏ي آن پرداخت. 

در شهر فاو نيز يکي ديگر از يگان‏ها با طي کردن مسافتي طولاني در عمق، ناباورانه خود را به خور عبدالله رساند طوري که اين امر به محاصره‏ي شهر فاو از شمال و جنوب انجاميد. 

در چند نقطه از محور شمالي شهر فاو دو يگان عمل کننده به دليل رويارويي با دشمن و همچنين مشکلات عبور از اروند، پيشروي دچار کندي شدند، ولي منتهي اليه محور ساحلي که کليد حفظ منطقه تصرف شده بود، با همت و خيز بلند رزمندگان به تصرف درآمد. همچنين ورود يگان بعدي به منطقه درگيري - که مأموريت تصرف خط کارخانه را به عهده داشت - موجب پيوستگي و تأمين اولين خطر پدافندي گرديد. 

هنگام طراحي عمليات پيش بيني مي‏شد در صبح اولين روز عمليات، مناطقي که جبهه خودي را تهديد خواهد کرد، عمدتا محورهاي ساحلي و جاده استراتژيک فاو - بصره باشد. بدين ترتيب با حضور در دو محور ياد شده، عملا اطمينان خاطر لازم حاصل شد. 

 

>پاک سازي و الحاق

>غفلت و بي تحرکي دشمن در شب و روز اول

>نخستين پاتک دشمن در محور ساحلي

>شروع تلاش‏هاي اساسي دشمن

>درگيري با لشکر گارد

>جنگ هوايي

>تغيير تاکتيک دشمن

>آخرين تلاش‏هاي دشمن

>آخرين عمليات رزمندگان و تثبيت خط دفاعي

 

پاک سازي و الحاق

پاک سازي جنوب شهر فاو و جمع آوري باقي مانده‏ي نيروهاي پراکنده و غير منسجم دشمن - که در منطقه به صورت سرگردان بودند و گاهي به اقدامات ايذايي دست مي‏زدند - دنبال مي‏شد. با حضور پر قدرت رزمندگان پس از محاصره‏ي شهر فاو در محور ساحلي و نيز دستيابي به خور عبدالله در جنوب فاو، پاک سازي عناصر باقي مانده دشمن در رأس البيشه - که بعضا با مقاومت‏هاي پراکنده‏ي خود مشکلاتي را ايجاد مي‏کردند - آغاز شد. رزمندگان ابتدا با هجوم به تيربار دشمن در مقدم رأس البيشه آن را خاموش کردند، سپس نخلستان شمال و جنوب شهر فاو را پاک سازي کردند. در نتيجه اين تلاش‏ها، يگان مأمور به تصرف شهر فاو، پس از رفع موانع موجود و مقابله با مقاومت‏هاي پراکنده افراد دشمن، با انهدام مقر تيپ 111 ارتش عراق و اسير کردن فرمانده‏ي آن شهر فاو را کاملا پاک سازي کرد. هم زمان با پاک سازي شهر و ديگر نقاط منطقه عمليات، چندين يگان براي ادامه‏ي عمليات و تأمين اهداف مشخص شده حرکت خود را از مقابل شهر فاو آغاز کردند و قبل از تاريک شدن هوا ضمن انهدام قواي دشمن تا دومين پايگاه موشکي پيشروي کردند. در نتيجه تا پايان روز اول رزمندگان موفق به تصرف شهر فاو، پاک سازي کامل منطقه و حضور در شمال شهر فاو (محور ساحلي) شدند و بدين ترتيب مراحل اول و دوم عمليات اجرا شد و اهداف تعيين شده براي اين دو مرحله با موفقيت تأمين گرديد. 

 

غفلت و بي تحرکي دشمن در شب و روز اول

به دليل رعايت اصل غافل‏گيري و تلاش فراواني که در مدت چند ماهه‏ي آماده سازي و شناسايي منطقه فاو براي جلوگيري از هشياري دشمن انجام گرفت و همچنين اجراي عمليات فريب در محور ام‏الرصاص و...، در شب و روز اول عمليات، از دشمن اقدام اساسي مشاهده نشد و جز در چند محور از جمله رأس البيشه و مقر تيپ 111، قواي دشمن تحرک مهمي نداشتند. همچنين نيروهاي نيروهاي مستقر در منطقه دشمن که در حد فاصل يگان‏هاي خودي باقي مانده و يا رزمندگان آنها را پشت سر گذاشته بودند، مقاومت‏هاي پراکنده‏اي مي‏کردند و نيروهاي باقي مانده در اطراف پايگاه موشکي و در محور ساحلي و يگان‏هاي احتياط دشمن نيز تظاهر به پاتک يا اقدام به ضد حمله‏هاي محدود کردند که تأثير مهمي در پيشروي رزمندگان نداشت. 

در روز اول عمليات به دليل وضعيت آشفته و در هم ريخته‏ي دشمن و بي خبري بسياري از نيروهاي عراقي از اجراي عمليات و منطقه آن نيروهايي که از مرخصي باز مي‏گشتند و يا واحدهايي که مسئوليت لجستيکي و پشتيباني را عهده دار بودند، بدون اطلاع از حضور رزمندگان اسلام در فاو، وارد منطقه‏ي عملياتي مي‏شدند و همين امر تلفات زيادي را به دشمن وارد کرد. 

نيروي هوايي عراق نيز در روز اول عمليات فعاليت چشمگيري نداشت و تنها چندين بار عقبه‏ي نيروهاي خودي در شرق اروندرود و نيز ساحل دو طرف رودخانه هدف بمباران هواپيماهاي دشمن قرار گرفت که تأثير مهمي در روند عمليات به جا نگذاشت. 

 

نخستين پاتک دشمن در محور ساحلي

محور ساحلي اروندرود که جناح راست قواي خودي را تشکيل مي‏داد، مهم‏ترين محور عمليات بود که دشمن با درک اين اهميت، همان طور که پيش بيني مي‏شد پس از 36 ساعت از آغاز عمليات نخستين پاتک خود را در اين محور اجرا کرد. ارتش عراق لشکر 5 خود را به سرعت وارد منطقه نمود. نيروهاي اين لشکر پس از رسيدن به نزديکي کارخانه نمک، آرايش گرفته، پاتک خود را به محور ساحلي شروع کردند و در مدت کوتاهي دو هجوم شديد کردند. نبردي سخت در گرفت و در نقاطي به نبرد تن به تن کشيده شد اما رزمندگان با مقاومت جانانه خود دشمن را متوقف کردند. نيروهاي خودي پس از آن براي ايجاد خطوط دفاعي مستحکم، با استفاده از وسايل مهندسي (لودر، بلدوزر و...) که تا روز دوم به منطقه عمليات منتقل شده بود، خاک‏ريزهاي کوتاه و محدودي ايجاد کردند. 

با توجه به اهميت محور ساحلي، قواي دشمن در روز بعد هجوم شديدي را در محور ساحلي آغاز کردند، ليکن سرعت در انتقال و عبور دستگاه‏هاي مهندسي و ايجاد خطوط دفاعي مطمئن و کمک ساير يگان‏ها، تلاش دشمن را ناکام کرد. اين محور با همت رزمندگان پس از چند روز نفوذ ناپذير شد و دشمن نيز از پيشروي در آن نااميد گرديد. 

 

شروع تلاش‏هاي اساسي دشمن

تا روز سوم عمليات، دشمن تنها با نيروهاي لشکر 5 و باقي مانده‏ي نيروهاي موجود در منطقه، به مقابله با رزمندگان مي‏پرداخت. در اين چند روز رژيم عراق تصور مي‏کرد منطقه اصلي عمليات "هور الهويزه" است و درک صحيح و دقيقي از عمليات خودي نداشت. علاوه بر اين، از هم پاشيدگي يگان‏هاي موجود ارتش عراق در منطقه فاو و نيز اجراي تک پشتيباني (فريب) در محور "ام‏الرصاص" - که به دليل نزديکي اين محور به بصره، از ديد فرماندهي دشمن اين شهر در معرض تهديد بود - و همچنين با توجه به احتمال بسته شدن عقبه‏ي يگان‏هايي که به سمت فاو و رأس البيشه اعزام مي‏شدند، دشمن را سردرگم کرده بود. به هر صورت، دشمن قسمتي از تلاش خود را صرف مقابله با تک خودي در محور ام‏الرصاص کرد تا اينکه سر انجام پس از سه روز، دريافت که منطقه فاو، منطقه عملياتي اصلي رزمندگان است و پس از آن بود که به صورت جدي وارد ميدان نبرد فاو گرديد. 

همين تأخير دشمن در درک منطقه عمليات اصلي، امکان واکنش سريع را از او گرفت و زمينه‏ي گسترش سر پل و حفظ تحکيم مواضع به دست آمده را براي يگان‏هاي خودي فراهم کرد. پس از ناکامي تلاش‏هاي اوليه‏ي ارتش عراق، که عمدتا با لشکر 5 انجام شد، قرارگاه تاکتيکي ستاد مشترک ارتش عراق در شهر ناصريه به فرمانده لشکر گارد رياست جمهوري عراق دستور داد که به سرعت و با تمام امکانات براي سد کردن حمله رزمندگان و باز پس گيري مناطق تصرف شده، تحت امر سپاه هفتم وارد عمل شود. بر اين اساس و به دنبال تصميم گيري عجولانه‏ي ستاد عمليات جنوب عراق، تيپ‏هاي 3 و 4 نيروي مخصوص گارد جمهوري وارد عمل شدند. دو تيپ مذکور با آرايش در دو طرف و در امتداد جاده استراتژيک فاو - بصره، به سمت شهر فاو حرکت کردند. قبل از آغاز درگيري، نيروهاي خودي به دليل تسلط ديد و تير بر عقربه‏هاي دشمن و آرايش مناسب توپخانه‏ها، آتش پر حجم و سنگيني را روي نيروهاي گارد اجرا کردند که بر اثر آن 30 % آنها به هلاکت رسيدند. 

ضمنا هم زمان به گردان کماندويي تيپ 10 زرهي (از يگان‏هاي نيروي مخصوص ارتش عراق) نيز دستور داده شد نيروهاي خود را تا سه راهي کارخانه نمک - جاده‏ي ام‏القصر گسترش دهد تا از دور خوردن تيپ‏هاي 3 و 4 لشکر گارد جلوگيري شود. 

نيروهاي لشکر گارد جمهوري پس از ورود به منطقه، شب را در پناه تانک‏ها و خاک ريزهاي پراکنده، که به عنوان سنگر تانک مورد استفاده قرار گرفت،به سر بردند تا با آغاز روشنايي هوا، حمله اساسي خود را شروع کنند. 

گفتني است که نيروهاي خودي در فرصت سه روزه‏اي که تا استقرار  نيروهاي لشکر گارد داشتند، توانستند پايگاه‏هاي اول و دوم موشکي دشمن را در شمال شهر فاو تصرف کنند و تا ضلع جنوبي کارخانه نمک پيشروي کنند و پس از آن با گسترش شرقي - غربي به سمت جاده‏ي استراتژيک ، روي جاده‏ي شني تا کنار سه راهي کارخانه نمک، مستقر شوند. 

 

درگيري با لشکر گارد

نيروهاي خودي پس از درک موقعيت و نحوه‏ي گسترش قواي لشکر گارد، حمله‏ي شبانه‏اي را از سه محور طراحي کردند: 

1 - جاده‏ي البحار به سه راهي کارخانه نمک. 

2 - از جاده شني به پشت دشمن. 

3 - از مقابل، روي جاده‏ي استراتژيک فاو - بصره و اطراف آن. 

براساس اين طرح، رزمندگان در تاريکي شب، هنگامي که نيروهاي لشکر گارد در حال استراحت بودند آرايش مناسبي گرفتند و با غافل گيري به دشمن يورش بردند و به طور همه جانبه لشکر گارد را هدف تهاجم قرار دادند.  

اين حمله، که همراه با اجراي انبوه آتش توپخانه، ادوات و سلاح‏هاي سبک انجام گرفت، براي قواي دشمن کاملا غيره منتظره بود لذا عرصه‏ي نبرد، به گونه‏اي بر آنها تنگ شده بود که قادر به کوچکترين حرکت نبودند. 

صبح روز 24 / 11 / 64، ساعت 5:30، در حالي که هنوز هوا به طور کامل روشن نشده بود، دشمن براي عقب زدن نيروهاي خودي و به منظور پشتيباني از لشکر گارد، اقدام به حمله شيميايي کرد، ليکن بمب‏هاي شيميايي در ميان دو تيپ از لشکر گارد جمهوري فرود آمد و به 70 % از اين نيروها آسيب رساند. به طوري که بسياري از آنان بينايي خود را از دست دادند. پس از اين واقعه، نيروهاي گارد سخت وحشت زده شده، مرتب در خواست کمک مي‏کردند. با تلاش پيگير فرماندهي لشکر گارد، تيپ 443 براي کمک به منطقه درگيري اعزام شد، ليکن در همان آغاز ورود هدف حمله قواي اسلام قرار گرفت و پس از انهدام يک گردان از آنها، بقيه پا به فرار گذاشتند. گذشته از اين، با پيشروي رزمندگان اسلام تا کارخانه نمک و تصرف مقر لشکر 26 ارتش عراق در محوطه کارخانه نمک، فرماندهي سپاه هفتم که وحشت زده شده بود منطقه را ترک کرد. در اين بين نيروهايي که در محاصره قرار داشتند، سعي زيادي مي‏کردند که از معرکه بگريزند، ليکن تدبير مناسب فرماندهان سپاه و نيز آتش پر حجم و قدرتمند توپخانه، امان دشمن را بريده بود. فرمانده‏ي نيروهاي محاصره شده، در گزارشي به فرماندهي رده بالاتر، چنين اعلام مي‏کند: 

«درگيري بسيار شديد است و نيروها در محل خود مقاومت مي‏کنند! نيروهاي مهندسي که قرار بوده امشب سنگرسازي گردان‏ها را حل نمايند؛اکثرشان فرار کردند، گردان‏ها وضع بسيار بدي مي‏گذرانند. ما از تمام جهات و از چهار طرف در محاصره‏ي دشمن قرار گرفته‏ايم. احتياج به يک تيپ زرهي داريم که راه باز شود. لازم است اين تدبير سريع انجام گيرد. به فرمانده‏ي لشکر 26 بگوييد يک گردان مکانيزه و توپخانه بفرستد که ما را پشتيباني کنند. بايد از جاده ساحلي (جاده فاو - البحار) نيروي کمکي براي تيپ 3 و 4 بفرستيد، هر چند گران تمام شود.»[2] . 

فرمانده اين تيپ در گزارش ديگري نيز چنين مي‏گويد: 

«وضعيت ما بسيار بد و سخت مي‏باشد. آتش توپخانه روي ما مؤثر است و تلفات افزون‏تر مي‏شود. فعلا در مواضع خود مقاومت مي‏کنيم ولي به داد ما برسيد.» 

پس از بسته شدن راه‏هاي کمک و به نيروهاي در حال محاصره و نااميدي فرماندهان دشمن از امکان اعزام نيروي کمکي، فرمانده لشکر گارد به فرماندهان تيپ 3 و 4، به عنوان آخرين راه حل، "جنگ و گريز" و فرار را توصيه مي‏کند: 

«شما با جنگ و گريز بياييد بيرون، چون خبر محاصره به بغداد رفته است. شما اگر مي‏توانيد آبروي لشکرتان را بخريد و بياييد عقب، ما کاري نمي‏توانيم بکنيم.»[3] . 

پس از ابلاغ اين دستور، باقي مانده‏ي نيروهاي دشمن با نااميدي، دست به تکاپو زدند و پس از ساعاتي جنگ و گريز، حدود ساعت 2 بعد از ظهر، تنها تعداد اندکي از نيروهاي لشکر گارد رياست جمهوري صدام توانستند از مهلکه جان سالم بدر برند و اکثريت اين نيروي ويژه به هلاکت رسيدند. 

 

جنگ هوايي

با ورود لشکر گارد به منطقه فاو، از بعد از ظهر روز سوم، عمليات گسترده‏ي هوايي دشمن آغاز شد. حاکمان بغداد براي جبران عقب ماندگي در "نبرد زميني" و نيز جلوگيري از پيشروي رزمندگان اسلام، به حملات هوايي پي در پي دست زدند. حملات هوايي دشمن در روز چهارم، گسترده‏تر شد و شدت يافت و نيروي هوايي عراق با تمام توان وارد عمل شد و علاوه بر بمباران وسيع به بمباران شيميايي و بمباران پل‏هاي جزيره آبادان پرداخت. 

در اين ميان با تلاش يگان‏هاي ضد هوايي، در 8 روز جنگ شديد هوايي، روزانه 3 تا 4 هواپيماي دشمن سر نگون شد. پيدايش چنين وضعيتي، رعب زيادي را در خلبانان عراقي ايجاد کرد به گونه‏اي که وقتي وارد آسمان منطقه مي‏شدند، بعضا تنها در صدد ريختن بمب‏ها در بيابان و فرار از تيررس گلوله‏هاي سلاح‏هاي ضد هوايي و موشک‏هاي زمين به هوا بودند. ترس از آتش ضد هوايي چنان افزايش يافته بود که يک بار پس از اصابت موشک خودي به يک هواپيماي دشمن، خلبان هواپيماي ديگر، به تصور اينکه هدف قرار خواهد گرفت، هواپيما را رها کرده، به بيرون پريد. 

در مجموع هر چند تهاجمات وسيع هوايي دشمن آسيب‏هايي به يگان‏ها و تأسيسات خودي وارد کرد، اما نتوانست خللي در مقاومت نيروهاي خودي وارد کند يا تدارک رزمندگان را مسدود نمايد؛ به ويژه اينکه تدابير يگان‏هاي مهندسي جهاد سازندگي در زمينه احداث پل روي بهمنشير، اميدواري دشمن براي بستن عقبه‏هاي خودي را تبديل به يأس کرد و بدين وسيله گام مهمي‏ در تثبيت منطقه، برداشته شد. 

طي پنج روز اول عمليات رزمندگان حملات خود را در محور مياني (جاده استراتژيک)، محور ام‏القصر و کارخانه نمک، تشديد کردند و توانستند نيمي از کارخانه نمک را تصرف کنند و روي جاده ام‏القصر نيز خطي موازي کارخانه نمک تشکيل دهند. همچنين در محور مياني، که براي دشمن اهميت بسياري داشت، رزمندگان طي چند شب درگيري متوالي، خطوط دشمن را در هم شکستند و در شب هشتم خود را به سه راهي کارخانه نمک رساندند و با احداث چند رده خاک ريز بلند و آرايش مناسب ضد زره در پشت آن مستقر شدند. 

از روز هشتم به بعد و پس از اينکه قواي خودي خط پدافندي مناسبي تشکيل دادند، دشمن که خود را به طور کامل بازيافته بود، پاتک‏هاي خود را مجددا آغاز کرد. نيروهاي دشمن ابتدا از جاده فاو - البحار وارد عمل شدند که با مقاومت و مقابله‏ي نيروهاي خودي، منهدم شدند و عقب نشيني کردند. سپس در جاده استراتژيک، فشار حملات خود را روي سه راهي کارخانه نمک متمرکز کردند، ليکن بر اثر اجراي آتش شديد خمپاره و توپخانه، تلفات زيادي را متحمل شدند و با به جا گذاشتن کشته‏ها و مجروحان بسيار، عقب برگشتند. 

گفتني است که در جريان حملات دشمن در محورهاي ساحلي و مياني، آتش توپخانه خودي نقش ويژه‏اي در انهدام و عقب زدن نيروهاي دشمن داشت. شدت آتش خودي روي دشمن، به حدي بود که تاب و توان مقاومت را از آنها سلب کرده بود و نيروهاي عراقي که در طول 5 سال جنگ کمتر با چنين آتشي مواجه شده بودند، روحيه خود را باخته بودند. 

در روز يازدهم عمليات براي تکميل خط پدافندي و تثبيت آن، در جلو محور ساحلي و محور مياني، آب انداخته شد و بدين وسيله، دشمن از تلاش مجدد در اين محورها بازماند. 

 

تغيير تاکتيک دشمن

مقابله سرسختانه رزمندگان در محور ساحلي و محور مياني (جاده استراتژيک)، امکان پيشروي را به نيروهاي دشمن نداد و تلفات بسيار سنگيني به آنها تحميل کرد به گونه‏اي که اين وضعيت به تغيير تاکتيک دشمن در "رزم" و "محور عمليات" انجاميد. ارتش عراق در تدبير جديد خود محور کارخانه نمک و محور ام‏القصر را براي حمله برگزيد و نيروي پياده را جايگزين نيروي زرهي کرد. 

اولين تلاش دشمن در محور ام‏القصر با درايت و مقاومت رزمندگان در هم شکسته شد. تهاجم بعدي عراقي‏ها به داخل کارخانه نمک صورت گرفت که به دليل عدم حضور جدي نيروهاي خودي، يکي از مربعي‏هاي داخل کارخانه به تصرف دشمن در آمد که بلافاصله با تقويت اين محور تلفاتي بر دشمن وارد شد و حرکت آنها متوقف گرديد. دشمن در اين محور براي هر 400 متر يک تيپ قرار داده بود و در هر حمله از چند تيپ استفاده مي‏کرد، که هر کدام پس از آسيب ديدن و تحمل تلفات عقب نشيني مي‏کردند. 

در مقابله با پاتک‏هاي دشمن در محور ام‏القصر و محدوده‏ي کارخانه نمک، جنگنده‏هاي نيروي هوايي و هلي کوپترهاي هوانيروز ارتش جمهوري اسلامي ايران نقش مؤثري ايفا کردند. و با بمباران عقبه‏هاي دشمن در دو محور جاده دوم و جاده سوم و شکار تانک‏هاي آنان، تلفات سنگيني را به دشمن تحميل کردند. 

 

آخرين تلاش‏هاي دشمن

تا نيمه اسفند 1364 ارتش عراق تلاش‏هاي پي در پي و پاتک‏هاي مداوم خود را در محورهاي مختلف منطقه عمليات به آزمايش گذاشت، ليکن جز نفوذ در يکي از مربعي‏هاي کارخانه نمک موفقيت ديگري به دست نياورد که مربعي هم در عملياتي پس گرفته شد. از اين پس دشمن تقريبا نااميد شد و به مرور از فشارهاي سنگين خود کاست و  تلاش‏هاي خود را سه محور خلاصه کرد: 

1 - ادامه پاتک در محور کارخانه نمک و جاده ام‏القصر. 

2 - گسترش عقبه‏ها و احداث جاده و مواضع جديد توپخانه، ايجاد استحکامات و ديگر فعاليت‏هاي مهندسي. 

3 - طراحي استراتژي دفاع متحرک. 

در اين دوره نيروهاي خودي با اجراي آتش توپخانه و ادوات و فعاليت‏هاي تبليغاتي نقشي بازدارنده، مضمحل کننده و فرساينده روي نيروهاي عراقي ايفا مي‏کردند. رژيم عراق نيز براي حل بحران‏هاي ناشي از فتح فاو و ضايعات وارد شده به ارتش عراق مکررا تبليغ مي‏کرد که به زودي فاو را پس خواهد گرفت. با نزديک شدن هفتم نيسان (سالروز تولد صدام و تشکيل حزب بعث) که برابر 17 فروردين 1365 بود، تبليغات دشمن جدي‏تر شد و اين روز را موعد باز پس گيري فاو اعلام کرد. 

سرانجام، سيزده روز قبل از هفتم نيسان، در بامداد 4 / 1 / 65 نيروهاي دشمن تهاجم خود را از دو محور آغاز کردند، اما در هر دو محور شکست خوردند و تحرکات بعدي آنها نيز عقيم ماند. به رغم تبليغات گسترده رژيم عراق، در هفتم نيسان نيز تحرکي از دشمن مشاهده نشد. 

پس از چند روز ارتش عراق حمله گسترده‏اي را در دو محور آغاز کرد که با ايستادگي رزمندگان، اين حمله عراق نيز به شکست انجاميد و از مهاجمان در يک محور حدود 4000 کشته يا زخمي‏ به جاي ماند و در محور ديگر نيز بسياري از عراقي‏ها در ميان باتلاق‏ها و ميدان‏هاي مين کشته و تعدادي اسير شدند. اين آخرين حمله عراق در منطقه عملياتي والفجر 8 بود و پس از آن اقدامات مهندسي ارتش عراق براي استحکام و تثبيت خطوط پدافندي افزايش يافت. 

 

آخرين عمليات رزمندگان و تثبيت خط دفاعي

با توجه به اهميت منطقه فاو براي دشمن و تلاش‏هاي پيگرد و فشارهاي پي در پي ارتش عراق براي پس گرفتن اين منطقه، نااميد کردن عراق امري ضروري بود. لذا دو طرح اساسي در دستور کار قرار گرفت: 

1 - تثبيت منطقه با اقدامات مهندسي، ايجاد مواضع استحکامات، احداث کانال و پل. 

2 - ترميم خط خودي با از ميان برداشتن رخنه‏هاي دشمن در کارخانه نمک، جاده شني و... 

با تلاش طاقت فرساي واحدهاي مهندسي جهاد سازندگي و يگان‏هاي مهندسي سپاه کانالي سراسري از اروندرود تا خور عبدالله احداث گرديد و با پمپاژ آب از اروندرود در آن و همچنين احداث دژ و خاک ريزهاي متعدد و ديگر استحکامات، خط پدافندي مطمئني ايجاد گرديد. 

از سوي ديگر، رزمندگان با اجراي عملياتي در تاريخ 8 / 2 / 65 رخنه‏هاي موجود را پاک سازي و خط پدافندي را ترميم کردند که در جريان آن 6 تيپ ارتش عراق حدود 80 درصد منهدم شدند. اين آخرين حمله‏ي خودي در اين منطقه و آخرين روز درگيري جنگ 78 روزه در منطقه فاو بود. 

پي نوشته ها :

[1] مأخذ شماره 16، ص 174.

[2] مأخذ شماره 3، ص 203.

[3] مأخذ شماره 3، ص 204.

نتايج عمليات

 نتايج عمليات

در عمليات والفجر 8، دو هدف تأثير گذار در موازنه جنگ، يعني تصرف منطقه‏اي استراتژيک و انهدام قواي دشمن، در حد بالايي به نفع جمهوري اسلامي ايران تحقق يافت. اين عمليات آثار و نتايج مهمي در پي داشت زيرا براي نخستين بار پس از فتح خرمشهر، منطقه مورد تهاجم در يک عمليات بزرگ، پس از تصرف تثبيت شده بود. اين موضوع به منزله ناتواني دفاعي عراق و متقابلا توانمندي نيروهاي خودي براي تهاجم و پدافندي ارزيابي مي‏شد. 

توانايي و قابليت سپاه در طراحي و اجراي عملياتي گسترده در اين ابعاد به صورت مستقل، شگفت انگيز بود و براي بسياري از کارشناسان باور کردني نبود. در واقع با فتح فاو و ظهور توانايي سپاه در طرح ريزي، فرماندهي، اجرا و پشتيباني و پدافند فعال به مدت 78 روز، حيات جديد سپاه آغاز شد. همچنين قدرت فرماندهي سپاه براي کنترل هوايي و هوانيروز در اين عمليات آشکار شد. ضمن اينکه اعتماد به نفس براي کسب پيروزي که پيش از اين مورد ترديد قرار گرفته بود، مجدداً حاصل شد. 

نتايج حاصل از فتح فاو به تثبيت قرارداد 1975 الجزاير انجاميد. با تکيه بر اين منطقه تصرف شده امکان ادامه‏ي جنگ و بعدها روياروي با امريکا در خليج فارس نيز فراهم شد. 

در مجموع عمليات والفجر 8 در ابعاد سياسي، نظامي و اقتصادي نتايج گسترده‏اي داشت که به طور خلاصه چنين است: 

1 - آزاد سازي و تصرف 940 کيلومتر مربع شامل: سرزمين خودي در اروندرود: 30 کيلومتر مربع، ساحل خليج فارس در خور عبدالله: 60 کيلومتر مربع، منطقه آبي آزاد شده و تصرف شد در خليج فارس: 600 کيلومتر مربع، خشکي تصرف شده از دشمن 250 کيلومتر مربع. 

2 - آزاد سازي شهر فاو و روستاهاي حومه آن و تصرف تأسيسات نفتي و پتروشيمي و اسکله‏هاي بارگيري آن. 

3 - قطع ارتباط عراق با آب‏هاي آزاد جهان. 

4 - تصرف سه پايگاه موشکي زمين به دريا و پايگاه نيروي دريايي عراق در قشله. 

5 - تسلط بر خور عبدالله و تصرف قسمت متعلق به عراق و آزاد شدن تردد در اروندرود از شمال خور معامر تا دهانه فاو. 

6 - امنيت در شمال خليج فارس و امکان تردد کشتي‏ها به بندر امام خميني. 

7 - نزديک شدن به شهر بندري ام‏القصر و تهديد آن. 

8 - محاصره اسکله‏هاي البکر و العميه. 

9 - هم مرز شدن با کويت. 

علاوه بر اين در اين عمليات، بيش از 50000 تن از نيروهاي دشمن کشته يا زخمي شدند که در ميان آنها يک فرمانده لشکر، پنج فرمانده تيپ، شمار زيادي افسر ارشد و جزء مشاهده مي‏شدند. همچنين، 2105 تن از افراد دشمن اسير شدند که در ميان آنها چندين سرهنگ ستاد، سرهنگ دوم، سرگرد، افسر جزء خلبان هواپيما و هلي کوپتر و درجه دار وجود داشتند. 

از تجهيزات دشمن مقداري به شرح زير منهدم يا به غنيمت گرفته شد [1] .

خسارات دشمن در عمليات والفجر 8 

انهدامي: 39 هواپيما، غنيمتي: - 

انهدامي: 5 هلي کوپتر، غنيمتي: - 

انهدامي: 300 تانک، غنيمتي: 50 تانک 

انهدامي: 240 نفربر زرهي، غنيمتي: 45 نفربر 

انهدامي: 5 دستگاه مهندسي، غنيمتي: 30 دستگاه مهندسي 

انهدامي: 250 خودرو، غنيمتي: 180 خودرو 

انهدامي: 150 توپ صحرايي، غنيمتي: 20 توپ صحرايي 

انهدامي: 55 توپ ضد هوايي، غنيمتي: 120 توپ ضد هوايي 

انهدامي: 2 ناوچه موشک انداز، غنيمتي، 3 رادار موشکي 

در ضمن، مقدار زيادي وسايل مخابراتي، سلاح‏هاي سبک و رادارهاي مختلف در ميان وسايل انهدامي دشمن و غنائم به دست آمده وجود داشت. 

در اين عمليات، يگان‏هاي ارتش عراق بيش از عمليات‏هاي ديگر متحمل خسارت و آسيب شدند. در مجموع، 10 تيپ پياده، کماندويي و نيروي مخصوص، 2 تيپ زرهي، 4 گردان ضد هوايي، 10 گردان جيش الشعبي و 5 گردان توپخانه دشمن به طور 100 درصد منهدم شدند. علاوه بر اين، 33 تيپ پياده، کماندو و نيروي مخصوص و 8 تيپ زرهي و مکانيزه‏ي عراق نيز بيش از 60 درصد منهدم شدند که براي بازسازي و تجديد سازمان از منطقه عملياتي خارج گرديدند. همچنين نزديک به 10 لشکر و 5 تيپ کماندو، زرهي و مکانيزه دشمن 30 درصد آسيب ديدند که دشمن به دليل کمبود نيرو آنها را در منطقه‏ي عملياتي نگه داشت تا پس از تجديد سازمان يگان‏هاي آسيب و جايگزيني آنها، اين نيروها نيز به عقب منتقل شوند. 

 

پي نوشته ها :

[1] از تلفات و خسارات دشمن آمار دقيقي در دست است که با توجه به دوره‏ي طولاني 78 روزه‏ي عمليات و گستردگي منطقه عمليات امري طبيعي است. برخي آمارها مربوط به کل اين دوره و برخي نيز نتايج عمليات در بخشي از اين دوره است. آمار ارائه شده در اينجا نتايج کل دوره است که از اطلاعات موجود جمع بندي شده است. گفتني است که به دست آوردن آمار کاملا دقيق، به ويژه در عمليات‏هاي گسترده ميسر نيست.

وصیت نامه شهید عباس بابائی

وصیت نامه شهید عباس بابائی

 

وصیت نامه اول

( بسم الله الرحمن الرحیم )

همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد

. . . ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد. . .

. . . ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.

ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.

هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.

ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن . اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .

. . . ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .

ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . .

. . . اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .

. . . همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود . . .

ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .

 

وصیت نامه دوم

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

خدايا ، خدايا ، تو را به جان مهدي (عج) تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت مي کشم وصيت نامه بنويسم . حال سخنانم را براي خدا در چند جمله انشاالله خلاصه مي کنم .

خدايا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .

خدايا ، همسر و فرزندانم را به تو مي سپارم .

خدايا ، در اين دنيا چيزي ندارم ، هرچه هست از آن توست .

پدر و مادر عزيزم ، ما خيلي به اين انقلاب بدهکاريم .

عباس بابايي

22/4/61

21 ماه مبارک رمضان

علل موفقيت عمليات والفجر 8

علل موفقيت عمليات والفجر 8

هنگام طراحي عمليات والفجر 8 و نيز هم زمان با اجراي عمليات و در تلاش‏هاي پس از آن، واقعياتي رخ داد که به تدريج نقش اساسي خود را در پيروزي‏هاي والفجر 8 و نيز ضرورت‏هاي مورد نظر جهت ادامه جنگ نشان داد. در مجموع عوامل متعددي اين موفقيت بزرگ را موجب شد که برخي مستقيم و برخي غير مستقيم در آن مؤثر بودند. پاره‏اي از اين عوامل چنين است: 

1 - غافل گير شدن دشمن و عدم آمادگي ارتش عراق. 

2 - رعايت اصول حفاظتي در ترددها، جابه‏جايي يگان‏ها، کنترل تردد عناصر مشکوک و ستون پنجم. 

3 - رعايت اصول حفاظتي در شناسايي‏ها آموزش‏ها و... 

4 - ضعف اطلاعاتي دشمن. 

5 - اجراي عمليات پشتيباني (فريب) از ام‏الرصاص، شلمچه و... 

6 - اجراي فعاليت‏هاي فريب از جمله تلاش‏هاي آماده سازي و مهندسي پر حجم در منطقه هور. 

7 - اتخاذ تاکتيک‏هاي ويژه، خصوصا هنگام عبور از رودخانه اروند. 

8 - تدبير بي سابقه فرماندهي در به کارگيري يگان‏ها نسبت به توان رزمي آنها در زمان و مکان مناسب. 

9 - وحدت نظر در فرماندهي، طراحي عمليات و اجراي آن. 

10 - سرعت عمل رزمندگان در تصرف قرارگاه‏هاي فرماندهي و اختلال در مرکز فرماندهي و هدايت دشمن. 

11 - موقعيت زمين منطقه که امکان مانور مناسب را از دشمن سلب مي‏کرد. 

12 - امکان استفاده مناسب از آتش. 

13 - سيستم نسبتا مناسب پدافند هوايي. 

14 - وسعت نسبتا مناسب منطقه عملياتي. [1] .

15 - پشتيباني بيشتر دولت و مردم نسبت به گذشته در فراهم آمدن نيرو و امکانات. 

16 - عزم و اراده‏ي قوي، تقوا و اخلاص نيروهاي عمل کننده. 

17 - اقدامات گسترده و مناسب مهندسي قبل از عمليات و به خصوص در حين اجراي عمليات. 

18 - آماده سازي عقبه‏هاي مطمئن براي پشتيباني، مهمات رساني و تدارکات. 

19 - آماده سازي راه‏هاي وصولي مناسب به خطوط پدافندي و سرعت دادن به تحرک يگان‏ها در منطقه عملياتي. 

20 - آموزش و سازماندهي مناسب نيروها. 

21 - اقدامات پيشگيرانه در مقابل تک‏هاي شيميايي دشمن. 

22 - استفاده مناسب از نيروي هوايي و هوانيروز. 

23 - به کارگيري مناسب سلاح‏هاي ضد زره. 

24 - استفاده مناسب و دقيق از اطلاعات دريافتي از واحدهاي شنود. 

 

پي نوشته ها :

[1] به رغم اين که دشمن در منطقه والفجر 8 محدوديت‏هايي براي مانور زرهي و پاتک داشت، ليکن وسعت منطقه با توجه به حجم گسترده نيروهاي خودي - مشکل خاصي را در مقابل تک‏هاي هوايي دشمن و يا اجراي آتش سنگين آنها و نيز تهاجم به دشمن ايجاد نمي‏کرد.

اهداف شهدا و ايثارگران

اهداف شهدا و ايثارگران

هدف حفظ اسلام و احکام قرآن کريم است 

بزرگان اسلام ما در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کريم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاريها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروز وظيفه‏ي ماست که در برابر خطراتي که متوجه اسلام و مسلمين مي‏باشد، براي تحمل هرگونه ناملايمات آماده باشيم تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نماييم و جلو اغراض و مطامع آنها را بگيريم... [1] .

تاريخ فروردين 42 

 

آمال ما، فداي اسلام 

ما خودمان را بايد فدا کنيم براي اسلام، آمال و آرزوهايمان را بايد فدا کنيم براي اسلام. [2] .

تاريخ 25 / 2 / 43

 

مقصد ما مقصد انبياست 

اگر ما براي مقصد اسلامي، براي مقصدي که انبيا خودشان را به آب و آتش زدند، اولياي عظام خودشان را به کشتن دادند، علماي بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بريدند، حبس کردند، تبعيد کردند، حبسهاي طولاني کردند، چنانچه ما براي مقاصد اسلام بترسيم دين نداريم. ديندار هم براي اينکه خرقه را از اين عالم خالي کند مي‏ترسد؟ اگر ما ماوراي اين عالم را اعتقاد داشته باشيم، بايد شکر کنيم که در راه خدا کشته بشويم و برويم در صف شهدا بترسيم؟ از چه بترسيم؟ آن بايد بترسد که غير از اين عالم جايي ندارد. بحمدالله تعالي، خداي تبارک و تعالي وعده کرده به ما که يک جاي خوب داريد اگر چنانچه به دين من رفتار کنيد. و ما اميدواريم که رفتار کنيم، اميد دارم که رفتار کنيم. ما از چه بترسيم؟ چه ترسي ما داريم از شماها؟ شما آن آخر امر اين است که ما را اعدام کنيد، اول زندگي راحت ماست، از اين کثافت کاريها بيرون مي‏رويم. از اين رنج و محن خلاص مي‏شويم. آقاي ما فرموده: «والله لابن ابيطالب آنس بالموت من الطفل بثدي امه» [3]  خوب ايشان فرموده است، ما البته نمي‏توانيم همچنين دعويهايي بکنيم لکن ما شيعه‏ي او هستيم، ما اگر از مرگ بترسيم معنايش اين است که ماوراء الطبيعه قبول نيست. [4] .

تاريخ 25 / 2 / 43

 

هدف شهدا اهداف شريفه‏ي اسلام است 

مبارک باد بر شما افراد روشنفکر و متدين که در راه اهداف شريفه‏ي اسلام که ضامن رفاه عموم و تأمين معنويات و ماديات بشر است فداکاري مي‏کنيد. مبارک باد بر مسلماناني که در راه دفاع از احکام اسلام و ممالک مسلمين و رهايي از يوغ استعمار و عمال خبيث آن، به حبس و تبعيد و شکنجه و قتل تن مي‏دهند و براي قطع ايادي ظلم با هر محروميتي مي‏سازند. [5] .

تاريخ آبان 55 

 

هدف برپا داشتن پرچم پرافتخار اسلام است 

ما سوگمندانه و مفتخرانه عزيزاني را در راه هدف که واژگوني رژيم طاغوتي و برپا داشتن پرچم پر افتخار اسلام است فدا کرديم و اين درست راه اسلام و برنامه‏ي مسلمين راستين در صدر اسلام بوده و در طول تاريخ خواهد بود «و لکم في رسول الله اسوة حسنه» [6]  پيغمبر بزرگ اسلام همه چيزش را فداي اسلام کرد تا پرچم توحيد را به اهتزاز درآورد. [7] .

تاريخ 20 / 3 / 57

 

هدف شهدا، تداوم راه و رسم پيامبر اسلام است 

ما از اين غيوراني که در راه هدف مقدس اسلام فداکاري مي‏کنند و از جان و مال دريغ ندارند و تن به ظلم نمي‏دهند و سکوت مرگبار را شجاعانه با اهداء جان خود مي‏شکنند و راه و رسم پيامبر اسلام (ص) و امامان تشيع را يافته و بدانان اقتدا نموده‏اند تشکر نموده و به آنان تبريک مي‏گوييم. [8] .

تاريخ 5 / 5 / 57

 

مخالفت با سلطان جائر شيوه اولياء الله است 

عزيزان من! از فدايي دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمانان نهراسيد که اين شيوه‏ي پيغمبر عظيم‏الشأن و اوصيا و اولياي آنان بوده و خون ما رنگينتر از خون شهداي کربلا نيست که با مخالفت با سلطان جائر که متمسک به اسلام بود و خود را خليفه اسلام معرفي مي‏کرد، ريخته شد. [9] .

تاريخ 4 / 7 / 57

 

راه شهدا راه اولياء الله است 

خواهران و برادران عزيز! صبور باشيد و سستي و ضعف از خود نشان ندهيد، راه شما راه خدا و اولياي خداست. خون شما در راهي مي‏ريزد که خون پيامبران و امامان و اصحاب صلاحيتدار آنان رخيته شده، شما به آنان مي‏پيونديد و اين نه تنها غم ندارد که شادي‏آور است. [10] .

تاريخ 20 / 7 / 57

 

در راه خدا فداکاري مي‏کنيم 

وقتي يکي امري براي خدا شد و مقابل ظالم شد، ما چه غمي داريم، ديگر اين غمي ندارد که ما براي خدا داريم کار مي‏کنيم و جوانهاي ما براي خدا دارند فداکاري مي‏کنند. هيچ ابدا از اين هراسي به دلتان راه ندهيد. وسوسه‏هاي شياطين که خوب «ما چه کنيم، چه مي‏شود که» يا از اين حرفهايي که شياطين القا مي‏کنند و بعضي شياطين مي‏گويند به ماها و به شماها، هيچ ابدا، خودتان محکم بايستيد و هيچ هراسي به دلتان راه ندهيد که شما پيروزيد ان شاء الله. چه کشته بشويم و چه بکشيم حق با ماست. ما اگر کشته هم بشويم در راه حق کشته شديم و پيروزي است و اگر بکشيم هم در راه حق است و پيروزي است. [11] .

تاريخ 3 / 8 / 57

 

آبياري درخت آزادي با خون شهدا 

نبايد ما نگران باشيم از اينکه فدايي مي‏دهيم، اين سيره‏ي انبيا بوده، اين کارها را مي‏کرده‏اند انبيا، اوليا در مقابل ظلمه، در مقابل اشخاص که ظلم به به مردم مي‏کردند، قيام مي‏کردند و کشته مي‏شدند و کشتار مي‏کردند و جوانهايشان را مي‏دادند و اصحابشان را مي‏دادند و مسأله‏اي نيست که ما حالا يک نگراني داشته باشيم که مبادا خون راه بيفتد. بايد خون راه بيافتد، بايد يک ملتي که مي‏خواهد خودش را نجات بدهد از زير بار اين همه جنايات و اين همه خسارات که بر او وارد شده است، همين طور مجاني نمي‏شود که انسان به دست بياورد. يکي از اين مادرها ظاهرا در بهشت زهرا ايستاده و صحبت کرده که درخت آزادي محتاج به آبياري است و خون پسر من يکي از چيزهايي است که آبياري مي‏کند. ما يک چنين شيرزناني داريم. 

احتياج دارد اسلام به اينکه فدا بدهيم براي اين اسلام. از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبه‏اي فدايي شدند. [12] .

تاريخ 3 / 8 / 57

 

نهضت ما براي رسيدن به حکومت اسلامي است 

ملت ايران براي رهايي از چنگال ديو استبداد و استعمار و رسيدن به حکومت اسلامي، نهضت مقدس اسلامي خود را آغاز کرد و به ياري خداي تعالي تا رسيدن به پيروزي ادامه خواهد داد. بديهي است که چون دشمنان قسم خورده مردم يعني شاه و حاميانش به آساني حاضر به کنار رفتن نيستند، لهذا لجاجت دشمنان ملت و مقاومت دليرانه مردم مسلمانان در مقابل آنان ضايعاتي براي آنان به بار خواهد آورد وليکن ملسمان مي‏داند اگر کشته شود، در صف شهداي کربلاست و چيزي را از دست نمي‏دهد و بدين مناسبت تا پيروزي نهايي به قيام خود ادامه مي‏دهد. [13] .

تاريخ 16 / 8 / 57

 

دانشجويان در راه اسلام فدايي داده‏اند 

من از دانشجويان که در راه اسلام و کشور فدايي داده‏اند و در مقابل شاه با مشتي گره کرده ايستاده و او را محکوم کرده‏اند تشکر مي‏کنم. [14] .

تاريخ 16 / 8 / 57

 

قيام ملت براي آزادي و استقلال و حکومت عدل است 

مردمي که قيام کرده‏اند و بچه‏هايشان را و جوانهايشان را دارند فدا مي‏کنند براي آزادي، براي استقلال، براي اسلام، براي حکومت عدل، اينها اراذل و پست هستند در منطق شما؟ [15] .[16] .

تاريخ 3 / 9 / 57

 

براي احقاق حق، شهادت ضروري است 

سؤال: چنانچه روشهاي مسالمت‏آميز و روشهاي سياسي کنوني به نتيجه نرسيد، آيا شما دستور خواهيد داد که طرفداران شما بجنگند و واقعا اسلحه بردارند؟ 

جواب: ما حتي‏الامکان ميل داريم که با مسالمت تمام شود و با همين ترتيب که الآن ملت ايران مشغول هستند که مهمترين آن، اعتصابات و تظاهرات است که در ماه محرم هم زيادتر خواهد شد و اگر چنانچه به نتيجه نرسيد، ممکن است که تجديدنظر کنيم. 

سؤال: حتي اگر چنانچه اين به معني اين باشد که طرفداران خودتان را بفرستيد در جلوي گلوله‏هاي شاه؟ 

جواب: البته طرفداران ما نمي‏خواهند جلوي گلوله‏ها بروند، آنها مي‏خواهند حق خودشارن را استيفا کنند و مسالمت هم مي‏کنند، لکن آن شاه است که امر مي‏کند به کشتن آنها و براي احقاق حق، اين امري است ضروري. [17] .

تاريخ 10 / 9 / 57

 

هدف، اقامه عدل و حق است 

امروز روزي نيست که شما بنشينيد توي خانه‏تان و بگوييد تکليف من اين است که بروم مثلا فرض کن دکان، برگردم بروم مسجد و برگردم بروم محراب و برگردم. امروز، آن روز نيست. اگر آن روز بود، خوب، من هم قم بودم و مشغول درسم بودم، مشغول بحثم بودم و مشغول استفاده از آقايان. امروز آنطوري نيست آقا، امروز مطلب مهم است. از مهماتي است که جان بايد پايش داد. همان مهمي است که سيدالشهدا جانش را داد برايش، همان مهمي است که پيغمبر اسلام بيست و سه سال زحمت برايش کشيد، همان مهمي است که حضرت امير سلام الله عليه هيجده ماه با معاويه جنگ کرد، در صورتي که معاويه دعوي اسلام مي‏کرد و چه و چه. جنگش چه بود؟ براي اينکه يک سلطان جائر بود، براي اينکه يک دستگاه جائر بود، بايد به زمينش بزند. آنقدر از اصحاب بزرگوارش را به کشتن داد، آنقدر از اينها را هم کشت، براي چه؟ براي اينکه اقامه‏ي حق بکند، اقامه‏ي عدل بکند. [18] .

تاريخ 13 / 11 / 57

 

با شهادتها، اسلام بيمه شد 

خون داديد جوان داديد لکن خون و جوان شما به نفع اسلام و براي اسلام بوده. اسلام عزيزتر از آن است که ما خوف داشته باشيم که خونمان يا جوانانمان در راه او شهيد شود، اسلام شهيدان زياد داشته است اميرالمؤمنين سلام الله عليه شهيد اسلام است و براي اسلام شهادت پيدا کرد. حسين بن علي (ع) در راه اسلام شهيد شد. ما باکي از شهادت نداريم، ما باکي از کشته دادن نداريم. شما ملت ايران که با خون خود، با جوانهاي خود، اسلام را بيمه کرديد. دست اجانب را قطع کرديد. [19] .

تاريخ 10 / 12 / 57

 

منطق شهيد، منطق اسلام است 

منطق، منطق صدر اسلام است که اگر بکشيم، بهشت مي‏رويم و اگر کشته بشويم، بهشت مي‏رويم. اين منطق شکست ندارد. منطق دنيا نيست که چنانچه بميرند، يا به جهنم مي‏روند يا به جايي بدتر از جهنم اگر باشد، منطق، منطق دين است. منطق، منطق اسلام است، منطق قرآن است. [20] .

تاريخ 14 / 12 / 57

 

هدف بزرگ شهدا حکومت عدل اسلامي است 

درود بر شهداي راه آزادي، سلام بر شهداي سرتاسر ايران، درود بر شهداي شهرستان قم، درود بر شما جوانان رشيد، سلام بر بانوان و جوانان رشيد قم، درود بر بانوان و جوانان سرتاسر ايران. من از شما مفارقت کردم، در صورتي که اکثر جوانان فعلي نارس بودند و به خدمت شما آمدم، در صورتي که بسياري از جوانان ما از دست رفته است، بسياري از آنهايي که ما نديديم آنها را و حالا شمايل آنها را مي‏بينيم، شهيد شدند؛ افتخار شهادت در راه اسلام، افتخار شهادت در راه قرآن کريم، افتخار شهادت در راه آزادي و استقلال، افتخار شهادت در راه هدف بزرگ اسلام و آن حکومت عدل اسلامي، جمهوري اسلامي. شما جوانان برومند ايران و شما جوانان برومند قم به اسلام عزيز حق پيدا کرديد. اسلام بر همه منت دارد، ما هيچ منتي بر اسلام نداريم. من منت از شما مي‏کشم، من زير منت شما ملت ايران و شما اهالي محترم قم، زير منت شماها هستم. شماها بوديد که نهضت اسلامي را به ثمر رسانديد. شما ملت بزرگ ايران و اهالي معظم قم بوديد که با مشت بر تانکها و توپها و مسلسلها غلبه کرديد... 

ما باکي از اين نداريم که خونهاي طيب جوانهاي ما در راه اسلام ريخته شده است، باکي از اين نداريم که شهادت نصيب عزيزان ما شده است. اين يک شيوه مرضيه‏اي است که در شيعه اميرالمؤمنين از اول پيدايش اسلام تاکنون بوده است. [21] .

تاريخ 18 / 12 / 57

 

شهدايي که داديم براي اسلام بود 

و من در اين آخر سال تأسف خودم را از اين شهدايي که ما داشتيم، بايد اظهار بکنم. ما بسيار متأسفيم از اين شهدايي که داديم، مثل اينکه صد و شصت هزار نفر مجروح و شهيد نوشته بود داشتيم. در هر صورت هرچه داشتيم، يک نفرشان هم زياد بود، يک نفرشان هم نبايد واقع بشود، لکن حالا شد اما چون که براي اسلام بود و صبغه‏ي ديني و اسلامي داشت نه براي دنيا، و لهذا مي‏آمدند بعضي اشخاص به من مي‏گفتند که شما دعا کنيد که ما شهيد بشويم. اين صبغه، صبغه‏ي دين است، اسلام است. آني که ما پيش برديم همين بود، اينطور روحيات بود که براي شهادت داوطلب بودند، يعني از مرگ نمي‏ترسيدند. همانطوري که صدر اسلام هم پيشرفت مسلمين همين بود، ما بسيار اشخاص ارزنده را از دست داديم لکن چون براي اسلام بود ان شاء الله روح همه‏ي آنها شاد است و همه‏ي آنها در سعادت و تحت لواي خداي تبارک و تعالي هستند و براي بازماندگان آنها هم ما دعاي صبر مي‏کنيم، خداوند به همه‏ي آنها صبر و اجر و مزد عنايت بفرمايد. [22] .

تاريخ 29 / 12 / 57

 

چون اسلام در کار بود، مردم شهادت را طالب بودند 

تمام قدرتهاي بزرگ نتوانستند جلوي اين ملت را بگيرد و اين ملت با مشت خالي غلبه کرد بر آنها و نبود جز اينکه اسلام در کار بود و مردم شهادت را طالب بودند و نبود الا اينکه همه با هم بودند و از آن بچه کوچک تا آن پيرمرد هشتاد ساله همه يک حرف مي‏زدند. [23] .

تاريخ 29 / 1 / 58

 

قدرت ايمان، شهادت را فوز مي‏داند 

ملت چيزي دستش نبود، مشت و خون داشتند، غير از اين چيزي نداشتند. مع ذلک قدرت ايمان بود که شهادت را براي خودشان فوز مي‏دانستند. اين قدرت که شهادت را براي خودش فوز بداند، اين غلبه دادن ايران را بر قدرتهاي بزرگ دنيا، همه پشت سرش ايستاده بودند، همه‏ي قدرتها، من داخل کار بودم، پيغامها به من بود که از امريکا مکرر و همه پشت سرش ايستاده بودند مع ذلک قدرت ايمان اين مردم غلبه کرد. [24] .

تاريخ 3 / 2 / 58

 

مقصد احقاق حق مستضعفين است 

خداوند را سپاس مي‏کنم که اراده فرمود منت بر مستضعفين بگذارد عليه مستکبرين و زمين را از لوث مستکبرين پاک کند، مستضعفين را به حکومت برساند. اسلام براي همين مقصد آمده است و تعليمات اسلام براي همين معناست که مستکبري در زمين نباشد و نتوانند مستکبرين، مستضعفين را استعمار و استثمار کنند. ما به تبع تعاليم عاليه‏ي قرآن و آنچه از اسلام بر سيره‏ي رسول اکرم و ائمه مسلمين به دست آورديم و از سيره‏ي انبيا چنانچه در قرآن نقل مي‏فرمايد به دست آورده‏ايم آن است که مستضعفين با هم مجتمع شوند و بر مستکبرين ثور، (انقلاب) کنند و نگذارند حقوق آنها را ببرند. ما با اين تعاليم پيشرفت کرديم و ملت ما شهادت را استقبال کرد براي اين مقصد، و چون شهادت مورد هدف او بود با مشت و خون بر تمام قواي جهنمي، بر دبابات (تانکها) بر مسلسلات، برابر قدرتها که در پشت شاه سابق صف کشيده بودند غلبه کرد. [25] .

تاريخ 4 / 2 / 58

 

نترسيدن از شهادت ناشي از نور ايمان است 

اين معجزه است که خانمها را در مقابل تانک و توپ، در مقابل مسلسها، در مقابل توپها و تانکها برقرار کرد و از هيچ چيز نهراسيديد. اين نور قرآن و اسلام است که در دلهاي شما و در قلوب همه ملت ايران جلوه کرده است، اين نور ايمان است که شما خانمها هم ازشهادت نمي‏هراسيد. [26] .

تاريخ 16 / 2 / 58

 

خون ما فداي اسلام 

ما مصمم هستيم که تا آخرين قطره‏ي خون خودمان و ملتمان را فداي اسلام کنيم. [27] .

تاريخ 17 / 2 / 58

 

ما مفتخريم که در راه اسلام شهيد بدهيم 

اسلام از روز اول که ظهور پيدا کرد با شهادت، اين دين حنيف را ترويج کرد. اسلام شهداي بزرگ داشته است و مفتخر است به اينکه در راه خدا و در راه هدف، شهداي بزرگ داده است ما هم مفتخريم به اينکه در راه اسلام و در راه هدفمان، شهيد بدهيم و اين [28]  ، آخر شهيد ما نيست، ما باز شهدايي ممکن است بدهيم و براي ما زندگي اين دنيا مطرح نيست، مطرح هدف است و در راه هدف کوشش مي‏کنيم و هرچه پيش بيايد چون براي هدف است از او استقبال مي‏کنيم. [29] .

تاريخ 17 / 2 / 58

 

وقتي هدف خدا باشد از شهادت خوف نيست 

اگر نهضت براي خدا باشد از شهادت خوف نيست. شکست در نهضتي که براي خدا باشد نيست. مسلمين صدر اسلام مي‏گفتند اگر بکشيم بهشت است و اگر کشته شويم بهشت است شما هم همينطور هستيد. [30] .

تاريخ 21 / 2 / 58

 

خون دادن براي تحقق اسلام است 

استقلال که در آن امام زمان نيست، آزادي که در آن قرآن نيست، آزادي که در آن پيغمبر اسلام نيست، ملت ما اين را نمي‏خواهد. خونش را داد براي اين، براي آزادي داد، براي خدا داد. ملت ما تبع حضرت سيدالشهدا شد، او خونش را براي چي داد؟ حکومت مي‏خواست؟! استقلال مي‏خواست؟! آزادي مي‏خواست؟! خدا را مي‏خواست، او اسلام را مي‏خواست، او مي‏خواست که اسلام در خارج تحقق پيدا بکند. [31] .

تاريخ 3 / 3 / 58

 

عزيزان خودتان را براي اسلام داديد 

شما عزيزان خودتان را براي اسلام داديد، حالا که عزيزها را داديد، به ضد اسلام بخواهيد وارد بشويد، هدر مي‏دهيد خون عزيزان خودتان را، توجه بکنيد، اينها مي‏خواهند هدر بدهند خون شما را. [32] .

تاريخ 4 / 3 / 58

 

خونها براي زنده کردن اسلام است 

شما زحمت کشيديد، زن و مرد زحمت کشيد، به خيابانها ريخت، جورها کشيد، خونها داد که اسلام را زنده کند، براي اسلام خون داد، براي شهادت داوطلب شد، آن که مي‏خواست ملت ما، آن که به او رأي داد ملت ما، جمهوري اسلامي بود، اسلام مورد نظر بود. [33] .

تاريخ 4 / 3 / 58

 

براي اسلام و قرآن کريم ارزش دارد که همه از بين برويم 

از اينکه جوانها از دست شما رفته و مصيبت واقع شده است من متأثرم، لکن براي اسلام و براي قرآن کريم ارزش دارد که همه از بين برويم. [34] .

تاريخ 8 / 3 / 58

پی نوشته ها :

[1] بيانات امام خميني در مورد وظايف عموم مسلمين - صحيفه نور - جلد 1 - ص 38.

[2] بيانات امام خميني پس از آزادي از زندان - صحيفه نور - جلد 1 - ص 82.

[3] به خدا سوگند، انس پسر ابيطالب به موت بيش از انس کودک به پستان مادرش مي‏باشد، نهج‏البلاغه خطبه پنجم.

[4] بيانات امام خميني پس از آزادي از زندان - صحيفه نور - جلد 1 ص 72.

[5] پيام امام خميني به مناسبت عيد سعيد فطر - صحيفه نور - جلد 1 - ص 223.

[6] سوره احزاب / 2.

[7] پيام امام خميني به ملت ايران - صحيفه نور - جلد 2 - ص 76.

[8] پيام امام خميني به ملت ايران - صحيفه نور - جلد - 2 ص 81.

[9] پيام امام خميني به ملت ايران به مناسبت چهارم آبان - صحيفه نور - جلد 2 - ص 211.

[10] اعلامه امام خميني به مناسبت چهلمين روز شهادت شهداي تهران - صحيفه نور - جلد 2 - ص 143.

[11] بيانات امام خميني در مورد عفو زندانيان سياسي رژيم شاه - صحيفه نور - جلد 2 - ص 209.

[12] بيانات امام خميني در مورد عفو زندانيان سياسي رژيم شاه - صحيفه نور - جلد 2 - ص 207.

[13] مصاحبه امام خميني با روزنامه انگليسي فاينشنال تايمز - صحيفه نور - جلد 3 - ص 41.

[14] پيام امام خميني به ملت غيور ايران - صحيفه نور - جلد 3 - ص 44.

[15] اشاره به کارتر رئيس جمهور وقت امريکا.

[16] بيانات امام خميني در مورد تبليغات سوء ابرقدرتها - صحيفه نور - جلد 3 - ص 247.

[17] مصاحبه امام خميني با خبرنگار امريکايي - صحيفه نور - جلد 3 - ص 273 - 274.

[18] بيانات امام خميني در ميان جمعي از روحانيون - صحيفه نور - جلد 5 - ص 16.

[19] بيانات امام خميني در روز ورود به قم - صحيفه نور - جلد 5 - ص 125.

[20] بيانات امام خميني در جمع گروهي از اعضاي سپاه پاسداران - صحيفه نور - جلد 5 - ص 144.

[21] بيانات امام خميني در قبرستان بقيع قم - صحيفه نور - جلد 5 - ص 183.

[22] بيانات امام خميني در آغاز سال نو و ديدار با هيأت دولت موقت - صحيفه نور - جلد 5 - ص 204.

[23] بيانات امام خميني در ديدار با سرپرست و مسؤلين کميته‏هاي چهارده‏گانه انقلاب اسلامي تهران - صحيفه نور - جلد 6 - ص 32.

[24] بيانات امام خميني در جمع نمايندگان روحاني کرد - صحيفه نور - جلد 6 - ص 68.

[25] بيانات امام خميني در جمع اعضاي هيأت اعزامي از ليبي به سرپرستي سرگرد جلود - صحيفه نور - جلد 6 - ص 71.

[26] بيانات امام خميني در جمع بانوان جنوب شهر تهران - صحيفه نور - جلد 6 - ص 120.

[27] بيانات امام خميني در جمع گروهي از عشاير - صحيفه نور - جلد 6 - ص 121.

[28] اشاره به شهادت استاد مطهري توسط گروهک فرقان.

[29] بيانات امام خميني در ديدار با سفير سومالي - صحيفه نور - جلد 6 ص 124.

[30] بيانات امام خميني در جمع گروهي از عشاير نورآباد ممسني - صحيفه نور - جلد 6 ص 142.

[31] بيانات امام خميني در جمع فرهنگيان و دانشجويان - صحيفه نور - جلد 6 ص 259 - 260.

[32] بيانات امام خميني در جمع بانوان قم و گروهي از اهالي بناب - صحيفه نور - جلد 6 - ص 270.

[33] بيانات امام خميني در جمع بانوان - صحيفه نور - جلد 6 - ص 269.

[34] بيانات امام خميني در جمع پهلوانان ورزش باستاني - صحيفه نور - جلد 7 ص 26.

 

مقام شهدا

مقام شهدا

شهدا در صف شهداي کربلا هستند 

شما که براي اسلام بپا خاسته‏ايد و جان و مال نثار مي‏کنيد، در صف شهداي کربلا هستيد، چرا که پيرو مکتب آنانيد. [1] .

تاريخ 4 / 8 / 57

 

شهادت هميشه از خسارت محفوظ است 

ممکن است که انسان تخيل بکند که ما رفتيم به جنگ با کفار مثلا و کشته شديم، خيال بکند که اين ضرر است، لکن اين ضرر نيست، کشته‏ها پيش خدا زنده‏اند، اجرهايي که آنجا هست ربطي به اين عالم ندارد. اينکه براي خداست، هميشه نفع دارد، هميشه از خسارت محفوظ است. مردهاي تاريخ بسيارشان تنها ايستادند در مقابل قدرتها. [2] .

تاريخ 28 / 8 / 57

 

من به شهيدان حسرت مي برم 

من به جوانان عزيز و غيوري که جان خود را نثار راه دوست کرده‏اند، حسرت مي‏برم. [3] .

تاريخ 1 / 9 / 57

 

شهدا از خدا هستند 

من نمي‏دانم با چه بياني از اين جوانهايي که در طول اين مدت فداکاري کردند تشکر کنم. آنقدري که مي‏توانم عرض کنم اين است که اين مطلب براي خداست و ما هم از خدا هستيم «انا لله» و به سوي او هم مي‏رويم، دير و زود خواهيم رفت و چه بهتر که در اين راهي که داريم قهرا به آن طرف مي‏رويم با يک توشه باشد و آن توشه، توشه توحيد است، توشه خدمت به اسلام است. من نمي‏توانم براي جواني که براي خدمتگزاري به اسلام شب تا صبح، شب زنده‏داري مي‏کند، در حال خطر واقع مي‏شود، مجاهده مي‏کند، ارزش براي اين، ما نمي‏توانيم حساب بکنيم که ارزش اين چقدر است. اجرت اين چقدر است. مگر غير از خدا مي‏تواند کسي به اين اعمال پاداش بدهد؟ مگر طبيعت و زينتهاي طبيعت پاداش يک موجودي است که براي خدا قيام کرده است و براي خدا خودش را به خطر انداخته است؟ آن چيزي که دل ما را خوش مي‏کند اين است که براي شما پيش خداي تبارک و تعالي يک حسابي باز است والا ما نمي‏توانيم از شماها تشکر کنيم يا خداي نخواسته به شما اجر بدهيم. ما همچو قدرتي نداريم، آنچه هست اين است که شما از خدا هستيد، براي خدا هم خواهيد بود و خدا هم اجر شما را مي‏دهد اجري که خدا مي‏دهد، آن ارزش دارد، ارزش عمل شما آن است که خدا به شما مي‏دهد «ان لله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» [4]  جنت، آن جنتي که لقاي خداست، جنتي که لقاي دوستان خداست، آن براي شما کافي است. [5] .

تاريخ 26 / 6 / 58

 

شهدا نور انقلابند 

شهدا نور انقلابمان و خواهران و برادران معلول سرمايه‏ي انقلاب اسلامي ما هستند. [6] .

تاريخ 22 / 11 / 58

 

شهدا براي اسلام هستند 

من بايد يک تسليت به سرتاسر ايران و تبريک عرض کنم و خصوصا به خوزستان و اخص، بالاخص به دزفول عرض کنم براي اينکه آنطور روح مقاومت دارند و آنطور مردانه قيام کردند و مشغول به مقابله با دشمن هستند و تسليت به کساني که جوانهايشان را از دست دادند و ما همه هستيم، همه شريک هستيم، جوانها مال همان تنها پدر و مادرها نبود، جوانها مال اسلام بود. پيغمبر اسلام تسليت به شما مي‏گويد، مصيبت بر اسلام وارد شده از آنها تشکر کنم به اينکه براي اسلام خوب قيام کرديد و اجر شما با اسلام است، با خداي اسلام است و تشکر کنم از همه قواي مسلحه‏اي که در اين جنگ بين اسلام و کفر، قيام به وظيفه کردند و خوب هم قيام کردند، شهيد دادند و خرابي براي مملکتمان وارد شد، اينها هم شهيد دادند و کوشش کردند و مردانه قيام کردند، از آنها هم همه و از همه رده‏هاي بالايي که (بالا و پايين ما نداريم ان شاء الله) برادرهايي که در اين مسائل وکيل بودند رفتند آنجا، نخست‏وزير است - نمي‏دانم - رئيس جمهور است، امام جمعه است، همه اينها که مشغولند به اين خدمت و صادقانه هم مشغولند، از آنها تشکر کنم و ملت ما بايد قدرداني بکنند از آنها. اينها برادرهاي شما و ما هستند که در جبهه‏ها رفتند و شهيد مي‏دهند و جديت مي‏کنند و ان شاء الله پيروز مي‏شوند، کساني که بر ضد اسلام هستند، به جاي خودشان مي‏نشانند. [7] .

تاريخ 6 / 8 / 59

 

شهيدان با شهداي صدر اسلام محشورند 

جوانهاي مايي که براي خدا دارند جنگ مي‏کنند اجرشان با خداست. امکان دارد که يک کسي براي خدا کار بکند و خداي تبارک و تعالي به او عنايت نداشته باشد؟ شهيدشان با همان شهداي صدر اسلام ان شاء الله محشورند و قدرتمند هستند. [8] .

تاريخ 6 / 8 / 59

 

شهادت بالاترين فضل است 

خدمت به شهيد ارزشش بيشتر از همه خدمتهاست. معلولي که جان خودش را در دست گرفت و تقديم کرده است لکن موفق نشده است به شهادت آن هم فداکاري خودش را کرده است. شما که خدمت به شهيد مي‏کنيد و بنياد شما که بنياد شهيد است قدر اين بنياد را بدانيد و قدر اين خدمت را بدانيد. براي کم کسي اين طور مطلبي که براي شهيد گفته شده است براي کم کسي هست، آنها را قرين انبيا قرار داده‏اند. خدمت شما به آنها خدمت به نبي اکرم است، خدمت به انبياست. بدانيد که شما در راه شهيد داريد خدمت مي‏کنيد و بنياد شهيد بنياد شهيد است و شهيد افضل است، و شهادت از همه‏ي چيزها. و باز در روايتي [9]  است که هر خوبي بالاتر از او هم خوبي هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا، بالاتر از او ديگر خوبي در کار نيست و معلوم نکته‏اش براي اينکه کسي که همه چيزش را براي خدا تقديم کرده است و حيات که بالاترين سرمايه است براي او در اين عالم تقديم کرده است. ديگر از اين بر و از اين خوبي بالاتر نمي‏شود باشد. شما خدمت مي‏کنيد به انسانهايي و به کساني که وابسته هستند به اين شهدا و شهدا به آنها علاقه دارند و الآن هم شهيد نسبت به آنها و خدمت شما ارزشمندترين خدمتهاست که تصور مي‏شود به حسب اينطور روايات. [10] .

تاريخ 20 / 10 / 59

 

شهيد نظر مي‏کند به وجه الله 

در روايتي از رسول اکرم (صلي الله عليه و اله و سلم) نقل شده است که براي شهيد هفت خصلت است که: اولي آن عبارت است از اينکه اول قطره‏اي که از خون او به زمين بريزد تمام گناهاني که کرده است آمرزيده مي‏شود و مهم آن آخرين خصلتي است که مي‏فرمايد، مي‏فرمايند که (به حسب به روايت) که شهيد نظر مي‏کند به وجه الله و اين نظر به وجه الله راحت است براي هر نبي و هر شهيد، شايد نکته اين باشد که حجابهايي که بين ما و حق تعالي هست و وجه الله است و تجليات حق تعالي هست، تمام اين حجابها منتهي مي‏شود به حجاب خود انسان. انسان خودش حجاب بزرگي است که همه‏ي حجابهايي که هست، چه آن حجابهايي که از ظلمت باشند و آن حجابهايي که از نور باشند منتهي مي‏شوند به اينکه حجابي که خودانسان است. ما خودمان حجاب هستيم بين خودمان و وجه الله و اگر چنانچه کسي في سبيل الله و در راه خدا اين حجاب را داد، اين حجاب را شکست و آنچه که داشت که عبارت از حيات خودش بود تقديم کرد. اين مبدأ همه‏ي حجابها را شکسته است، خود را شکسته است، خودبيني و شخصيت خودش را شکسته است و تقديم کرده است و چون براي خدا جهاد کرده است و براي خدا دفاع کرده است از کشور خدا و از آيين الهي و هر چه داشته است در طبق اخلاص گذاشته و تقديم کرده است، خود را داده است، اين حجاب شکسته مي‏شود. شهدا، شهدايي که براي خدا تبارک و تعالي و در سبيل خداي تبارک و تعالي و راه خداي تبارک و تعالي جان خودشان را تقديم مي‏کنند و آنچه که در دستشان است و بالاترين چيزي است که آنها دارند تقديم خدا مي‏کنند، در عوض خداي تبارک و تعالي، اين حجاب که برداشته شد جلوه مي‏کند براي آنها، تجلي مي‏کند براي آنها چنانچه براي انبيا هم چون همه چيز را در راه خدا مي‏خواهند و آنها خودي را نمي‏بينند و خود را از خدا مي‏بينند و براي خودشان شخصيتي قايل نيستند، حيثيتي قايل نيستند در مقابل حق تعالي آنها همه حجاب را برمي‏دارند «فلما تجلي ربه للجبل جعله دکا» [11]  تجلي مي‏کند خداي تبارک و تعالي در کوه طور يا در جبل انيت خود موسي و موسي «صعق». آنها در حال حيات، انبيا و اوليا نظير انبيا و تالي تلو انبيا در زمان حياتشان آن چيزيهايي که حجاب بوده است بين آنها و بين حق تعاي مي‏شکنند و صعق براي آنها حاصل مي‏شود و موت اختياري براي آنها حاصل مي‏شود، خداي تبارک و تعالي بر آنها تجلي مي‏کند و نگاه مي‏کند به حسب آن نگاه عقلي، باطني و روحي و عرفاني و ادراک مي‏کنند و مشاهده مي‏کنند جلوه‏ي حق تعالي را و شهيد هم به حسب اين روايتي که وارد شده است، نظير انبيا وقتي که شهيد شد چون همه چيز را در راه خدا داده است خداي تبارک و تعالي جلوه مي‏کند به او و آن هم ينظر الي جلوه‏ي خدا، الي وجه الله اين آخر چيزي است که براي انسان، آخر کمالي است که براي انسان هست. در اين روايتي که در «کافي» نقل شده است. در اين روايت انبيا را مقارن شهدا قرار داده است که در جلوه‏اي که حق تعالي مي‏کند بر انبيا همان جلوه را هم بر شهدا مي‏کند. 

شهيد هم ينظر الي وجه الله و حجاب را شکسته است، همانطوري که انبيا حجابها را شکسته بودند و آخر منزلي است که براي انسان ممکن است باشد. مژده داده‏اند که براي شهدا اين آخر منزلي است که براي انبيا هم هست شهدا هم به حسب حدود وجودي خودشان - آين آخر منزل - به اين آخر منزل مي‏رسند. [12] .

تاريخ 20 / 10 / 59

 

شهدا باقي هستند 

من به شما اهالي خوزستان و ساير مرزنشيناني که مورد تهاجم واقع شديد تبريک عرض مي‏کنم و تذکر مي‏دهم به شما دو جمله از کتاب خدا را «لا تأسوا علي مافاتکم و لا تفرحوا بما اتيکم» [13]  اين تعليم خداي تبارک و تعالي است به انسانها از اول تا آخر که در پيشامدها اگر چنانچه پيشامدي بود که براي شما ضرر داشت، به حسب ظاهر و چشمهاي ظاهربين، شما محزون نباشيد که اينها ضرر نيست، نه تأسف بخوريد و نه محزون باشيد و آن چيزي که از دستتان رفته است، براي اينکه به ظاهر از دست رفته است و در واقع آنها باقي هستند و براي شما شرافت تحصيل کرده‏اند و نه فرحناک باشيد براي چيزهايي که به دست مي‏آيد از دنيا، براي آنکه آنچه از دنياست فاني است و آنچه براي خدا تقديم مي‏شود، باقي و ابدي است و اين شهدا زنده هستند و در پيش خداي تبارک و تعالي «عند ربهم يرزقون» [14]  آنها الآن در درگاه خداي تبارک و تعالي روزيهاي معنوي و روزيهاي هميشگي را به آن نايل شدند و آنچه که از خدا بود تقديم کردند و آنچه که داشتند و آن جان خودشان بود تسليم کردند و خداي تبارک و تعالي آنها را پذيرفته است و مي‏پذيرد و ماها عقب مانديم ما بايد تأسف بخوريم که نتوانستيم اين راه را برويم. 

اينها پيشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسيدند و ما عقب مانديم و نتوانستيم در اين قافه سير کنيم و در اين راه راهرو باشيم... 

خداوند تمام شهداي در راه اسلام را و تمام کساني را که در راه اسلام معلول شدند، در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگي رسيده‏اند، خداوند تمام آنها را به سعادتهاي ابدي برساند. اين مصيبتها بر همه ما وارد است و آن شرافتي که اين جوانها تحصيل کردند، براي انسانيت است، شرافت انساني است، ارزش انساني را آنها به ثبوت رساندند، خدايشان رحمت کند و خدايشان بپذيرد. و من به تمام کساني که بازمانده‏اند، بازمانده‏اند در اين، بازماندگان اين شهدا، به همه آنها، هم تسليت عرض مي‏کنم و هم تبريک. مبارک باد بر اهالي خوستان و بر اهالي جنوب و غرب، اين خدمتگزاري و اين جان نثاري و اين پايداري. [15] .

تاريخ 13 / 1 / 60

 

شهدا به جوار معشوق مي‏رسند 

بگذار اين ددمنشان که جز به «من» و «ما»هاي خود نمي‏انديشند و «يأکلون کما تأکل الانعام». [16]  عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاي آزاد جوار معشوق برسانند. [17] .

تاريخ 9 / 4 / 60

 

وصيت‏نامه شهدا سند ايمان است 

امروز ما مفتخر هستيم به توده‏هاي عظيم متعهد به اسلام عزيز و جوانان غيرتمند و رزمنده که از اول انقلاب شجاعانه قيام کرده‏اند و نداي حق را اجابت کردند و گروه کثيري از آنان به لقاء الله که آمالشان بود، رسيده و گروه عزيز ديگر که سلامت خود يا اعضاي گرانقدر خود را در راه اسلام و هدف از دست داده‏اند و با چهره‏هاي بشاش و نوراني با آنان مواجه هستيم و نيز مفتخريم که مادران دليري که عزيز از دست داده‏اند و پدران عزيزي که جوانانشان شهيد شده‏اند آنچنان با ما برخورد مي‏کنند که گويي عروسي عزيزان و جوانانشان را جشن مي‏گيرند. و اينجانب هر وقت با اين عزيزان معظم برخورد مي‏کنم يا وصيت‏نامه‏ي انسانساز شهيدي را مي‏بينم احساس حقارت و زبوني مي‏کنم. اينان سند ايمان و تعهدشان را به اسلام در دست دارند و قبور شهدا و اجساد و ابدان معلولان، زبان گويايي است که به عظمت روح جاويد آنان شهادت مي‏دهد و شکايتي اگر دارند از آن است که به فيض شهادت نرسيده‏اند و يا در حالي که به ثواب شهادت رسيده‏اند، مي‏نالند که چرا نمي‏توانند براي دفاع به جبهه‏ها برگردند، و فرياد «جنگ جنگ تا پيروزي» را سر مي‏دهند. [18] .

تاريخ 21 / 11 / 60

 

شهدا عاشق خدا هستند 

اينجانب هر وقت با يکي از چهره‏ها روبرو مي‏شوم و عشق او را به شهادت در بيان و چهره نورانيش مشاهده مي‏کنيم احساس شرمساري و حقارت مي‏کنم و هر وقت در تلويزيون، مجالس و محافل اين عزيزان که خود را براي حمله به دشمن خدا مهيا مي‏کنند و مناجات و راز و نيازهاي اين عاشقان خدا و فانيان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مي‏نگرم که با مرگ دست به گريبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمي‏گنجند، خود را ملامت مي‏کنم و بر حال خويش تأسف مي‏خورم. [19] .

تاريخ 10 / 1 / 61

 

ارزش شهادت به مرتبه اخلاص وابسته است 

شما جان خودتان را فدا مي‏کنيد و بسيار اشخاص هم هستند که در راههاي انحرافي باز هم اين کار را مي‏کنند. صورت عمل، يک صورت است لکن معني دو تا و محتوا دوتاست. ميزان محتواي عمل است، نه صورت عمل. شمشير علي بن ابيطالب سلام الله عليه و فرود آوردن شمشير و به دشمن آن شمشير را ضربه زدن و او را کشتن، اين امري است که در همه جا واقع مي‏شود و بسياري از اشخاص اين اعمال را کرده‏اند و مي‏کنند. ارزش به اينها نيست، ارزش به آن است که در قلب علي بن ابيطالب چه مي‏گذشته است و مرتبه اخلاص او چه اندازه بوده است. [20] .

تاريخ 28 / 1 / 61

 

شهدا در محضر خدا هستند 

تمام افرادي که در جبهه‏ها به جنگ مشغولند و تمام کساني که جان خودشان را فداي اسلام مي‏کنند، همه اينها در محضر خداي تبارک و تعالي هستند و اجر هيچ يک از افراد ضايع نخواهد شد. چيزي که براي خداست باقي است. «ما عندکم ينفدوما عندالله باق» [21]  هر چيزي که از ما هست، اينها از بين مي‏رود و آن چيزي که براي خداست و تقديم به محضر خداست او باقي مي‏ماند. [22] .

تاريخ 17 / 5 / 61

 

شهدا مشمول عنايات بي‏پايان خداوند 

زبانها و قلمها در توصيف جوانان و نوجوانان، پيران و سالخوردگان عزيزي که خون پاک خود و سلامت خويشتن را فدا کرده‏اند تا اسلام زنده و کشور پاينده بماند و از شر دشمنان خونخوار آزاد شود، عاجزند و نيز عاجزند که به پدران و مادران دليري که چنين فرزنداني را تربيت کردند و به اسلام تقديم نمودند دلداري دهند و از خواهران و برادراني که در جوار آنان بودند دلجويي نمايند. اينان مشمول عنايات و رحمتهاي بي‏پايان خداوند، در جوار اولياي عظيم‏الشأن، با سعادت در دنيا و آخرت قرينند، خدايشان رحمت و برکت دهد. درود بي‏پايان به روح پاک شهيدان راه حق و سلام فراوان بر آسيب ديدگان و آوارگان در جبهه‏هاي دفاع از اسلام و ايران اسلامي و درود و سلام بر بازماندگان شهدا و خانواده‏هاي آسيب ديدگان و سلام خداوند و انبيا اولياي او بر بقية الله ارواحنا لمقدمه الفدا. [23] .

تاريخ 31 / 6 / 61

 

قلم قاصر ما در وصف شهيدان چه توانند گفت 

از شهيدان ارجمندي که خداوند تعالي در شأن آنان کلمه بزرگ «احياء عند ربهم يرزقون» [24]  را فرموده است، بشري قاصر مثل من چه تواند گفت. آيا بار يافتن نزد خداوند و ضيافت مقام ربوبي از آنان را مي‏توان با قلم و بيان و گفت و شنود توضيح داد؟ آيا اين همان مقام «فادخلي في عبادي وادخلي جنتي» [25]  نيست که حديث شريف بر سيد شهيدان و سرور مظلومان منطبق نموده است؟ آيا اين جنت همان است که مؤمنان در آن راه دارند، يا لطيفه الهي آن است؟ آيا اين بار يافتن و ارتزاق نزد رب الارباب همان معني بشري آن است، يا رمزي الهي و بالاتر و فوق برداشت بشر خاکي؟ 

بار الها! اين چه سعادت عظيمي است که نصيب بندگان خاص خود فرموده‏اي که ما از آن محروميم. اکنون من به مادران و پدران مربي اين بندگان خاص خدا و به همسران و بازماندگان اين عزيزان به جاي تسليت تبريک عرض مي‏کنم. 

«يا ليتني کنت معهم فافوز فوزا عظيما». [26] .[27] .

تاريخ 20 / 9 / 61

 

ارزيابي همه جانبه مقام شهدا ميسور نيست 

با فرارسيدن يوم الله، روز بيست و دوم بهمن سالروز شکت باطل و جنود ابليسي به دست حق طلب جندالله، ماها و نويسندگان و گويندگان و سخنوران اگر بخواهيم ارزش عمل اين شهيدان و جانبازان راه خدا را و فداکاري آنان و حجم پيامد اين شهادتها و جان نثاريها را بشماريم، ناچار باشيم به عجز خود اعتراف کنيم، تا چه رسد به مراتب معنوي و مسائل انساني و الهي آن، که بي‏شک عاجز و وامانده مي‏باشيم، آنان که از اينگونه عشق به لقاء الله و شهادت و بارقه‏هاي باطني و جلوه‏هاي روحي که از ثمراتشان اينگونه عشق است غافل هستند و تا آخر عمر چون من قلم شکسته اسير گره‏هاي طبيعت و دامهاي شيطاني مي‏باشند، دستشان از قله‏ي بلند اين تحولات معجزه آساي الهي کوتاه است، پس اولي آن است که به بعضي پيامدهاي ظاهري مشهود بپردازيم. - چه - که ارزيابي همه جانبه آن ميسور نيست. [28] .

تاريخ 21 / 11 / 61

 

پی نوشته ها :

[1] پيام امام خميني به ملت ايران به مناسبت چهار آبان - صحيفه نور - جلد 2 - ص 211.

[2] بيانات امام خميني در مورد تأثير سازنده اعتقاد به خدا - صحيفه نور - جلد 3 - ص 202.

[3] پيام امام خميني به ملت شجاع ايران - صحيفه نور - جلد 3 - ص 227.

[4] سوره توبه / 111.

[5] بيانات خميني در جمع گروهي از پاسداران کميته مرکزي - صحيفه نور - جلد 9 - ص 149.

[6] پيام امام خميني به مناسبت سالروز انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 11 - ص 265.

[7] بيانات امام خميني در جمع نخست‏وزير، اعضاي هيأت دولت، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي - صحيفه نور - جلد 13 - ص 138 - 139.

[8] بيانات امام خميني در جمع دانشجويان مسلمان پيرو خط امام - صحيفه نور - جلد 13 - ص 149.

[9] بحارالانوار ج 74 ص 60.

[10] بيانات امام خميني در جمع گروهي از مسئولين بنياد شهيد - صحيفه نور - جلد 13 - ص 273 - 274.

[11] سوره‏ي اعراف / 143.

[12] بيانات امام خميني در جمع گروهي از مسؤولين بنياد شهيد - صحيفه نور - جلد 13 - ص 272 - 273.

[13] سوره‏ي حديد / 23.

[14] سوره‏ي آل عمران / 165.

[15] بيانات امام خميني در جمع خانواده‏هاي شهدا و معلولين - صحيفه نور - جلد 14 - ص 161 - 162.

[16] سوره‏ي محمد / 12.

[17] پيام امام خميني به مناسبت شهادت 72 شهيد بزرگ انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 15 - ص 51.

[18] پيام امام خميني در آستانه چهارمين سال پيروزي انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 16 - ص 44.

[19] پاسخ امام خميني به پيام فرماندهان نظامي به مناسبت عمليات فتح‏المبين - صحيفه نور جلد 16 - ص 99.

[20] بيانات امام خميني در جمع گروهي از دلاوران و رادمردان سپاه - صحيفه نور - جلد 16 - ص 130 - 131.

[21] سوره نحل / 96.

[22] بيانات امام خميني در ديدار با وزير کشور، فرماندهان ژاندارمري، استانداران سراسر کشور - صحيفه نور - جلد 16 - ص 242.

[23] پيام امام خميني به مناسبت دومين سالگرد جنگ تحميلي - صحيفه نور - جلد 17 - ص 33 - 34.

[24] سوره آل عمران / 165.

[25] سوره فجر / 29 - 30.

[26] ص 19، پاورقي 1.

[27] پيام امام خميني به خانواده شهدا به مناسبت چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 17 - ص 104.

[28] پيام امام خميني به خانواده‏هاي شهدا و جانبازان انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 17 - ص 188.

مفهوم ايثار و شهادت

مفهوم ايثار و شهادت

کشته شدن در راه خدا سرافرازي است 

بر همه اقشار ملت تکليف الهي و وجداني است که با اتحاد کلمه و بدون هراسي از قدرتها و ابرقدرتها، هدف اسلامي خود را تعقيب و گلوي اين ستمگر تاريخ [1]  را بفشارند و با قاطعيت و جديت به سوي هدف پيش روند که وعده خداوند به مستضعفين نزديک است و کشتن و کشته شدن در راه خدا سرافرازي است. [2] .

تاريخ 16 / 8 / 57

 

شهادت، افتخار است 

من شهادت در راه حق و اهداف الهي را افتخار جاوداني مي‏دانم. [3] .

تاريخ 1 / 9 / 57

 

اعتقاد به معنويت پشتوانه شهادت است 

من نمي‏توانم باور کنم که کسي مبادي معنوي نداشته باشد و براي مردم کوشش کند. من اصلا باورم نمي‏آيد. اينهايي که مبادي معنوي دارند، اينهايي که خدا قايلند، آنهايي که جزا قايلند، آنهايي که عطا قايلند، اينهاتعقل دارد که يک کسي جان خودش را بدهد يک جان بالاتر بگيرد، همه چيزش را بدهد و از خدا زيادتر، آنقدري که هيچ چشمي نمي‏تواند ببيند و هيچ گوشي نمي‏توان بشنود بگيرد. اين معقول است که ما يکي بدهيم صد تا بگيريم. يک جاني که توي اين کالبد محبوس است بدهيم، آزاد بشويم به جاني که الهي است، آزاد است، محيط است، همه چيز است، اراده‏اش فعال است مي‏گويد بشو، مي‏شود، هرچه و هرکه بخواهد مي‏شود، يک همچو چيزي بگيرد. اين معقول است که انسان در اينجا فداکاري کند و جانش را بدهد اما آن کسي که اين مبادي را ندارد يا بسيار احمق است يا دروغ است مطلب. من مي‏گويم دروغ است مطلب، تعميه است. اينکه «من براي مردم، براي توده دارم زحمت مي‏کشم». [4] .

تاريخ 1 / 11 / 57

 

شهادت عزت شماست 

در اين دلهاي شب با خداي تبارک و تعالي مناجات کنيد، از خدا بخواهيد که شما را توفيق بدهد، توفيق شهادت بدهد، توفيق عزت بدهد، شهادت عزت شماست، شما نترسيد از هيچ چيز. [5] .

تاريخ 14 / 12 / 57

 

شهادت، سعادت هميشگي 

اگر نفس خودتان را تصفيه کرديد، باک از هيچ چيز نداشته باشيد، مردن چيز سهلي است، چيز مهمي نيست، اين است که حضرت امير سلام الله عليه مولاي همه، مي‏فرمود که من به موت آنقدر انس دارم که بيشتر از انسي که بچه به پستان مادرش دارد. [6]  براي اينکه او فهميده بود که دنيا چيست و ماوراء چيست، فهميده بود که موت يعني چه، موت حيات است، ما شهيد داديم لکن شهيدان ما زنده‏اند، پيش خدا زنده‏اند، آنجا رزق مي‏خورند، ابدي هستند آنها و ما هم از خدا مي‏خواهيم که موفق به شهادت بشويم، يک آن است و سعادت هميشگي، زحمت يک آن، سعادت هميشگي دنبالش، سعادت هميشگي.[7] .

تاريخ 14 / 12 / 57

 

شهادت سعادت است 

شهادت براي مسلم، براي مؤمن سعادت است. جوانهاي ما شهادت را سعادت مي‏دانند اين رمز پيروزي است. آنها که مادي هستند و ماديگر، آنها هرگز شهادت را نمي‏خواهند، ولي جوانان ما شهادت را سعادت خودشان مي‏دانند، اول راحت خودشان مي‏دانند. اين رمز پيروزي بود. آنها که گمان کردند مي‏توانند در اين برهه از زمان بين جوانان من، بين جوانان ما، بين عزيزان ما اختلاف بيندازند، در اشتباهند. جوانان ما همه به اسلام متوجهند، همه با ايمان راسخ به پيش مي‏روند. [8] .

تاريخ 5 / 2 / 58

 

شهادت رهايي از زندان است 

يکي از فرقهاي مکتب اسلام، مکتب توحيد يا مکتبهاي انحرافي، مکتبهاي الحادي اين است که رجال اين مکتب شهادت را براي خودشان فوز عظيم مي‏دانند «يا ليتني کنت معکم فافوز فوزا عظيما» [9]  از شهادت استقبال مي‏کنند چون قايل هستند به اينکه ما بعد اين عالم طبيعت، عالمهاي بالاتر، نوراني‏تر از اين عالم است. مؤمن در اين عالم در زندان است و بعد از شهادت از زندان بيرون مي‏رود. اين يکي از فرقهايي است که بين مکتب ما، مکتب توحيد با ساير مکتبهاست. جوانهاي ما شهادت را طالبند، علماي متعهد ما براي شهادت پيشقدم مي‏شوند. آنهايي که به خدا اعتقاد ندارند و به روز جزا، آنها بايد بترسند از موت، آنها از شهادت بايد بترسند. ما و شاگردان مکتب توحيد از شهادت نمي‏هراسيم، نمي‏ترسيم، بيايند امتحان کنند چنانچه امتحان کردند. [10] .

تاريخ 14 / 2 / 58

 

ما شهادت را حيات مي‏دانيم 

ما شهادت را براي خودمان حيات مي‏دانيم. دوستان ما شهادت را براي خودشان زندگي مي‏دانند. مکتب اسلام اينطور است. اين مکتب اسلام است که شهادت را زندگي 

مي‏داند. اين مکتب اسلام است که اين بچه را پيش من مي‏نشاند و از حلقوم او مي‏شنويم که ما براي شهادت حاضريم. [11] .

تاريخ 15 / 2 / 58

 

شهادت عامل پيروزي است 

اسلام است که اين پيروزي را حاصل کرده، شهادت است که اين پيروزي را حاصل کرده، شهادت هم حفظ اسلام است، از اول اسلام با شهادت پيش برده، حالا هم که مي‏بينيد که جوانهاي ما شهادت را مي‏خواهند. همين امروز هم که من اين بيرون ايستاده بودم يک جوان برومندي فرياد مي‏کرد از آنجا که شما دعا کنيد که من شهيد بشوم. اين حس بود که ما را پيش برد، اين حس شهادت بود و اين حس جلو آمدن براي اسلام و شهادت بود که ما را به پيروزي رساند.[12] .

تاريخ 11 / 3 / 58

 

شهادت زندگي است 

اسلام شهادت را براي خودش زندگي مي‏داند. کسي که شهادت را زندگي دانست براي خودش، زندگي ابدي دانست براي خودش، اين در مقابل غير مي‏ايستد و آخر نفس را مي‏کشد و شهادت طلب مي‏کند. [13] .

تاريخ 23 / 3 / 58

 

شهادت ميراث اوليا 

بدخواهان ما گمان نکنند که جوانهاي ما از مردن، از شهادت باکي دارند. شهادت ارثي است که از اوليا ما به ما مي‏رسد. آنها بايد از مردن بترسند که بعد از مرگ، موت را فنا مي‏دانند. ما که بعد از موت را حيات بالاتر از اين حيات مي‏دانيم چه باکي داريم. [14] .

تاريخ 2 / 6 / 58

 

شهادت عزت ابدي است 

برادران من! خواهران من! عزيزان من! مصمم باشيد، از ترور نترسيد، از شهادت نترسيد و نمي‏ترسيد. شهادت عزت ابدي است، حيات ابدي است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند که مردن را تمام مي‏دانند و انسان را فاني، ما که انسان را باقي مي‏دانيم و حيات جاودانه را بهتر از اين حيات مادي مي‏دانيم، براي چه بترسيم. [15] .

تاريخ 22 / 6 / 58

 

فداکاري در راه اسلام آسايش فکري است 

مشاهده‏ي معلولين، مشاهده‏ي مادرهاي داغديده، پدرهاي فرزند از دست داده، برادرهاي برادر کشته شده و بالاخره شهدايي که در راه اسلام از دست رفته‏اند براي ما هر روز يک روز عاشورا است و من نمي‏دانم چطور از شما برادرها و خواهرها که عزيزان خودتان را که عزيزان ما هم بودند از دست داديد، چطور تسليت بگويم و چطور عذرخواهي کنم. شما مي‏دانيد که اسلام آنقدر عزيز است، آنقدر بزرگ است که پيغمبر اسلام و اهل‏بيت آن بزرگوار، هستي خودشان را، همه چيز خودشان را در راه اسلام فدا کردند. ما هم که پيرو آيين مقدس هستيم و پيرو پيغمبر اسلام و ائمه اسلام هستيم، اگر يک مقداري فداکاري کنيم و در راه اسلام همانطور که آنها فداکاري کردند، ما هم فداکاري کنيم، براي ما هرچند سخت باشد لکن يک آسايش فکري است.[16] .

تاريخ 9 / 7 / 58

 

شهادت چراغ هدايت ملتهاست 

شهادت در راه خداوند، زندگي افتخارآميز ابدي و چراغ هدايت براي ملتهاست.[17] .

تاريخ 11 / 8 / 58

 

شهادت هديه‏ي الهي است 

شهادت يک هديه‏اي است که از جانب خداي تبارک و تعالي براي آن کساني که لايق هستند. [18] .

تاريخ 11 / 8 / 58

 

شهادت فخر ملت ماست 

ملت سي و پنج ميليوني ما با مکتبي بزرگ شده‏اند که شهادت را سعادت و فخر مي‏دانند و سر و جان را فداي مکتب خود مي‏کنند. [19] .

تاريخ 5 / 2 / 59

 

شهادت فوز عظيم است 

ما شهادت را يک فوز عظيم مي‏دانيم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول مي‏کند و از جنگ نخواهيم هراسيد و مرد جنگ هستيم، لکن مايل نيستيم به اينکه جنگ واقع بشود. [20] .

تاريخ 17 / 7 / 59

 

شهادت «در راه خدا رفتن» است 

انسان که بايد اين راه را برود و مردني است، چه بهتر که اين سعادت را تحصيل کند و امانت را به صاحب امانت بسپرد، موت اختياري، شهادت، رسيدن به خدا در لباس شهيد و با ايده‏ي شهدا. در بستر مردن، مردن است و چيزي نيست، لکن در راه خدا رفتن شهادت است و سرفرازي و تحصيل شرافت براي انسان و براي انسانها. [21] .

تاريخ 13 / 1 / 60

 

شهادت بازگشتي انتخاب شده است 

ما از خدا هستيم همه، همه عالم از خداست، جلوه خداست و همه عالم به سوي او برخواهد گشت، پس چه بهتر که برگشتن اختياري باشد و انتخابي و انسان انتخاب کند. شهادت را در راه خدا و انسان اختيار کند موت را براي خدا و شهادت را براي اسلام. [22] .

تاريخ 13 / 1 / 60

 

شهادت ميراث اولياست 

مگر شهادت ارثي نيست که از مواليان ما که حيات را عقيده و جهاد مي‏دانستند و در راه مکتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسداري مي‏کردند به ملت شهيدپرور ما رسيده است؟ مگر عزت و شرف و ارزشهاي انساني، گوهرهاي گرانبهايي نيستند که اسلاف صالح اين مکتب، عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهباني از آن وقف نموده‏اند؟ [23] .

تاريخ 9 / 4 / 60

 

شهادت آزادي روح است 

ما براي چه نگراني داشته باشيم، مايي که به تکليف خودمان داريم عمل مي‏کنيم. نگراني آن بايد داشته باشد که برخلاف مسير حق است. آن بايد نگراني داشته باشد که اگر چنانچه کشته بشود، به عقيده خودش اين است که نابود شده است و به عقيده ما اين است که به جهنم رفته است. ما چرا نگراني داشته باشيم؟ ما که اگر شهيد بشويم قيد و بند دنيا را از روح برداشتيم و به ملکوت اعلي و به جوار حق تعالي رسيديم، چرا نگران باشيم؟ مگر مردن هم نگراني دارد؟ مگر شهادت هم نگراني دارد؟ ما دوستانمان که شهيد شدند در جوار رحمت حق هستند، چرا براي اينها دلتنگ باشيم؟ دلتنگ باشيم که از ديار قيد و بندي خارج شدند و به يک فضاي وسيع و در تحت رحمت حق تعالي واقع شدند؟ [24] .

تاريخ 10 / 4 / 60

 

هدف معنوي، رمز معماي شهادت است 

گمان ندارم کسي بتواند ادعا کند که ملتي جز ملت عظيم‏الشأن ايران از کوچک و بزرگ و زن و مرد سراسر کشور اينگونه پشتيبان قواي مسلح خود باشند و ايثارگر و داوطلب به جبهه‏هاي جنگ براي فداکاري و شهادت سبقت گيرند و گمان ندارم هيچ معياري جز عقيدت به مکتب و ايثار در راه خدا و هدف معنوي قادر به حل اين معما باشد. [25] .

تاريخ 29 / 1 / 61

 

خون شهيد محفوظ است 

از اول که اين نهضت اسلامي و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد همه‏ي قشرهاي امت چه قواي نظامي و انتظامي و چه پاسداري عزيز و چه جهاد سازندگي و چه کميته‏ها، همه قشرهاي ملت با هم دست برادري دادند و به پيش رفتند. چقدر شهيد دادند و چقدر مجروح و چه خانواده‏هايي جوانهاي خودشان را در راه اسلام از دست دادند، لکن نبايد ما بگوييم که از دست دادند. آنکه محفوظ است، آنکه براي همه محفوظ است، آن خدمتي است که در راه اسلام و آن خوني است که در راه اسلام ريخته شود. اسلام از اول براي همين امر قيام کرده است که به اين مستمندان عالم در مقابل ستمگران خدمت کند و اين ستمگران را به جاي خود بنشاند و شما اشخاصي هستيد که پيرو يک همچو اسلام عزيز هستيد و به اين پيروي بايد ادامه بدهيد. [26] .

تاريخ 1 / 3 / 62

 

شهادت از عسل شيرين‏تر است 

بکوشيد تا حجاب خوديت را برداريد و جمال جميل او، جل‏وعلا را ببينيد، آنگاه است که هر مشکلي آسان و هر رنج و زحمتي گواراست و فدا شدن در راه او احلي از عسل بلکه بالاتر از هر چيز به گمان آيد.[27] .

تاريخ 22 / 11 / 62

 

شهادت اوج بندگي است 

اذناب آمريکا بايد بدانند که شهادت در راه خدا مسئله‏اي نيست که بشود با پيروزي يا شکست در صحنه‏هاي نبرد مقايسه شود، مقام شهادت خود اوج بندگي و سير و سلوک در عالم معنويت است، نبايد شهادت را تا اين اندازه به سقوط بکشانيم که بگوييم در عوض شهادت فرزندان اسلام، تنهاخرمشهر و يا شهرهاي ديگر آزاد شد، تمامي اينها خيالات باطل مليگراهاست و ما هدفمان بالاتر از آن است. [28] .

تاريخ 29 / 4 / 67

پی نوشته ها :

[1] محمدرضا پهلوي آخرين شاه ايران.

[2] پيام امام خميني به ملت غيور ايران - صحيفه نور - جلد 3 - ص 44.

[3] پيام امام خميني به ملت شجاع ايران - صحيفه نور - جلد 3 - ص 227.

[4] بيانات امام خميني پيرامون افشاي جنايات شاه - صحيفه نور - جلد 4 - ص 252 - 235.

[5] بيانات امام خميني در جمع گروهي از اعضاي سپاه پاسداران - صحيفه نور - جلد 5 - ص 142.

[6] «والله لابن أبي‏طالب انس بالموت من الطفل بثدي أمه»، نهج‏البلاغه، خطبه پنجم.

[7] بيانات امام خميني در جمع گروهي از اعضاي سپاه پاسداران - صحيفه نور - جلد 5 - ص 142.

[8] بيانات امام خميني در جمع کارکنان و کارمندان گمرک - صحيفه نور - جلد 6 - ص 92.

[9] اي کاش من با شما بودم و به رستگاري عظيم مي‏رسيدم، زيارت وارث، مفاتيح‏الجنان.

[10] بيانات امام خميني در مراسم بزرگداشت مقام استاد مطهري - صحيفه نور - جلد 6 - ص 111 - 112.

[11] بيانات امام خميني در جمع پاسداران انقلاب اسلامي صحيفه نور جلد 6 - ص 114.

[12] بيانات امام خميني در جمع گروهي از بانوان اهواز - صحيفه نور - جلد 7 - ص 46 - 47.

[13] بيانات امام خميني در جمع فرماندهان و درجه‏داران - صحيفه نور - جلد 97 - 7.

[14] بيانات امام خميني خطاب به امت مسلمان ايران - صحيه نور - جلد 8 - ص 269.

[15] بيانات امام خميني در جمع اقشار مختلف مردم - صحيفه نور - جلد 9 - ص 102.

[16] بيانات امام خميني در جمع گروهي از فرماندهان نيروي زميني ارتش - صحيفه نور - جلد 9 - ص 240.

[17] پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت‏الله قاضي طباطبايي - صحيفه نور - جلد 10 - ص 110.

[18] بيانات امام خميني در جمع گروهي از زندانيان سياسي رژيم گذشته - صحيفه نور - جلد 10 - ص 111.

[19] پيام امام خميني به ملت ايران - صحيفه نور - جلد 12 - ص 58.

[20] مصاحبه امام خميني با خبرنگاران خارجي - صحيفه نور جلد 13 ص 116.

[21] بيانات امام خميني در جمع خانواده‏هاي شهدا و معلولين - صحيفه نور - جلد 14 - ص 160.

[22] بيانات امام خميني در جمع خانواده‏هاي شهدا و معلولين - صحيفه نور - جلد 14 - ص 161.

[23] پيام امام خميني به مناسبت 72 شهيد بزرگ انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 15 - ص 51.

[24] بيانات امام خميني در جمع روحانيون تهران - صحيفه نور جلد 15 - ص 54.

[25] پيام امام خميني به مناسبت روز ارتش - صحيفه نور - جلد 16 - ص 135.

[26] بيانات امام خميني در جمع مسئولان و اعضاي جهاد سازندگي سراسر کشور - صحيفه نور - جلد 17 - ص 257 - 258.

[27] پيام امام مناسبت پنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي - صحيفه نور - جلد 18 - ص 230.

[28] پيام امام به مناسبت سالگرد کشتار خونين مکه و قبول قطعنامه 598 - صحيفه نور - جلد 20 - ص 236.

وصیتنامه سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی  

بخشی از وصیتنامه سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی  

اي جوانها، اي انسانها! به اين قرآن توجه كنيد كه با ما چقدر دارد روشن حرف مي‌زند و به روشني به ما بيان مي‌كند، بياييد تجارت در راه خدا كنيد و از اين تجارت چهار روز دنيا دست بكشيد. چه معامله‌اي بالاتر از اينكه خدا خريدارش باشد. خدا، جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده است. آخر چرا به طرف جهنم پيش مي‌رويد. اين قرآني كه چندين سال است كه در غريبي مانده است، او را زنده كنيم و سرمشق زندگيمان قرار دهيم و آن انسانيتي كه خدا براي ما خلق كرده است و ما را به بهترين اندام و قواره خلق كرده را به اثبات برسانيم...
....فرزندان عزيزم! از قرآن مدد بجوييد و از قرآن سرمشق بگيريد تا به گمراهي کشيده نشويد من که اين آيات را براي شما مي‌خوانم از صميم قلب مي‌خواهم چند شب ديگر به سمت دشمن روانه شوم و اگر برنگشتم
اميدوارم که شما به قرآن بپيونديد و به اين وصيت هايي که من کردم عمل کنيد.... بايد مو به مو حرف رهبر عزيزمان را عمل کنيم و اگر قلب امام از ما ناراضي شد خدا از ما ناراضي است ..... مادر عزيزم! مادر مهربانم، خوب توجه کن من اين راه را با چشم باز انتخاب کرده‌ام و با چشم باز اين راه را رفته‌ام.
اي همسر عزيز و اي همسر مهربانم که ياد در خانه من رنج کشيده‌اي انشاءالله که خداوند از تو و من راضي باشد من که از تو بسيار راضي هستم.
.... فرزندانم! هر آينه، خدا شما را به اين آيات قرآن آزمايش مي‌کند حواستان جمع باشد، خيلي خوب جمع باشد و هميشه آيات قرآن را زمزمه کنيد تا شيطان به شما رسوخ پيدا نکند... خدا خودش مي‌گويد وقتي رزمنده‌اي از خانه‌اش بيرون مي‌رود تکفل آن خانه به عهده خود خداست... من مي‌دانم که خدا يار فرزندانم است.....

ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو باید در باره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید«وبل احیاء عند ربهم یرزقون». فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی است، باید قبول بکنید و من براساس«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم. مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.
توصيه‌ي آخري که به فرزندانم دارم، فرزندان عزيزم قدر مادرتان را بدانيد و نگذاريد مادرتان غصه بخورد و قدرش را بدانيد.
...پروردگارا ما را هم مديون شهدايمان نميران. مرگ ما را هم کشته شدن در راه خودت قرار بده.
....پروردگارا همسرم را براي بزرگ کردن فرزندانش در راه خودت ياري فرما و از زخم زبانهايي که زده مي‌شود و آنها را و اين زن انقلابي را خودت محفوظ و منصور بدار.
خدايا باز هم مرگ مرا کشته شدن در راه خودت قرار بده.
عبدالحسين برونسي

ماجراي مک فارلين و تأثير آن بر روابط امريکا، عراق و کشورهاي منطقه

ماجراي مک فارلين و تأثير آن بر روابط امريکا، عراق و کشورهاي منطقه

يکي از مسائل سياسي مهمي که همراه با پيامدهاي عمليات والفجر 8 مطرح مي‏شود، ماجراي "ايران گيت" يا سفر مک فارلين، مشاوره امنيت ملي رئيس جمهور امريکا، به همراه مقدار محدودي سلاح و قطعات يدکي نظامي به ايران است. از نظر امريکايي‏ها سال 1364 موقعيت مناسبي براي آزمون نزديکي و ايجاد رابطه با ايران به شمار مي‏رفت، زيرا فشار فراوان به ايران پس از فتح خرمشهر و به خصوص، گسترش جنگ شهرها و حمله به مناطق اقتصادي و نفتي، از نظر آنها زمينه از سرگيري روابط را ايجاد کرده بود. علاوه بر اين، حضور مؤثر جمهوري اسلامي در روند حوادث لبنان که پس از اشغال جنوب لبنان به دست نيروهاي اسرائيل در اوايل سال 1361 رخ داد، موجب چالش در پيشبرد سياست‏هاي امريکا در منطقه شد. به ويژه، موج گروگان گيري ديپلمات‏ها و خبرنگاران امريکايي و اروپايي وضعيتي به وجود آورده بود که امريکايي‏ها براي رهايي گروگان‏هايشان، خود را نيازمند ايران مي‏ديدند، به خصوص که تمهيدات و اقدامات آنها براي مقابله با گروگان گيري و مهار آن، مؤثر واقع نشده بود. در اين اوضاع، در 24 خرداد 1364، هواپيماي "تي. دبليو. اي" امريکا نيز به دست گروهي از شيعيان لبنان ربوده شد که خواسته اصلي آنان آزادي مسلمانان لبناني زنداني در اسرائيل بود. اين ماجرا تا 8 تير 1364 ادامه يافت و سرانجام با نفوذ ايران حل شد. اين اقدام، موجب اميدواري امريکايي‏ها به آزادي گروگان‏هاي غربي در لبنان شد. جمهوري اسلامي نيز مايل بود از اين امکان بالقوه (نفوذ معنوي در جنبش اسلامي لبنان) براي دست يابي به سلاح‏هايي که در جريان پيروزي انقلاب اسلامي در امريکا بلوکه شده بود و همچنين، دريافت طلب يک ميليارد دلاري خود از فرانسه، استفاده کند؛ به خصوص که ايران در آن وضعيت جنگ به سلاح و ارز نياز مبرم داشت. 

افزون بر اين، از بدو پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، يکي از سياست‏هاي اصلي رؤساي جمهور امريکا، بهبود روابط با ايران و گشودن باب مذاکره و از سرگيري روابط با جمهوري اسلامي بود. آنها از اين اقدام پي در پي چند هدف بودند: 

1 - ورود به ايران به منظور حضور در متن حوادث کشور و برنامه ريزي براي براندازي نظام جمهوري اسلامي. 2 - شکستن ابهت و اقتدار منطقه‏اي و بين المللي انقلاب اسلامي. 3 - شکستن آرمان "باور به خود" در ميان مسلمانان و انقلابيون جهان سوم. 4 - استحاله آرمان‏هاي انقلاب و عبرت ساختن آن براي ديگران. از اين رو، سياستمداران ايالات متحده امريکا مترصد فرصت مناسب براي ايجاد روابط سياسي با جمهوري اسلامي ايران بودند. 

بدين ترتيب، فشارهاي وارد شده به ايران از جنبه اقتصادي، دشواري‏هاي ميدان نبرد و نياز مبرم ايران به سلاح و همچنين، تنگ شدن عرصه بر امريکا و کشورهاي غربي از تلاش انقلابيون لبنان و نيز توانايي ايران در کمک به آزادي گروگان‏هاي غربي در لبنان، عواملي بود که از نظر سياستمداران ايالات متحده، زمينه برقراري روابط با ايران را مهيا کرده بود. امريکايي‏ها از روش‏ها و تلاش‏هاي پراکنده گذشته براي ايجاد ارتباط با ايران که به شکل غير مستقيم و عمدتا با وساطت کشورهايي چون ترکيه، ژاپن و آلمان صورت مي‏گرفت، صرف نظر کرده مستقيما به برقراري روابط با ايران اقدام کردند. روندي که انجام آن تدريجي و پنهاني بود. نشريه فارين ريپورت در اين باره نوشت: 

«سال 1985 ميلادي (1364) سال توجه امريکا به ايران بود. در اين سال دکتر هنري کيسينجر، وزير خارجه پيشين امريکا يک گزارش سري در مورد ايران به ريگان تسليم کرد و ضرورت گشودن کانال‏هاي ارتباط مستقيم و غير مستقيم با ايران را به وي يادآور شد. در ضمن اين حقيقت را به او گوشزد کرد که تا زماني که يک جناح ميانه رو و قدرتمند مايل به گفت و گو با امريکا در بين رهبران آن کشور وجود نداشته باشد، هيچ گونه پيوند و يا مصالحه‏اي بين دو کشور صورت نخواهد گرفت.» [1] . 

مبتني بر اين رهيافت که تقريبا اجتماع نظر عمومي در ميان مقامات و جناح‏هاي امريکايي درباره آن وجود داشت، دولت ريگان دست به ارسال اقلام بسيار محدود سلاح به ايران زد و در پي آن، مک فارلين، مشاور امنيت ملي رئيس جمهور امريکا به ايران سفر کرد. هدف‏هاي اين اقدام آن گونه که ريگان، رئيس جمهور امريکا پس از افشاي ماجرا اعلام کرد، عبارت بودند از: 

1 - از سرگيري روابط با ايران. 

2 - خاتمه دادن به جنگ. 

3 - از بين بردن ريشه‏هاي تروريسم (منظور حرکت‏هاي مردمي و انقلابي عليه امپرياليسم است). 

4 - حل مسئله گروگان‏ها در لبنان. [2] . 

در اين ميان اين هدف‏ها، از سرگيري روابط و حل مسئله گروگان‏ها به ترتيب مهم‏ترين عوامل مؤثر بر ديپلماسي پنهاني امريکا با ايران بودند. اين در حالي بود که تصميم گيرندگان امريکايي براي مصرف داخلي، حل مسئله گروگان‏ها را مهم‏ترين عامل در اجراي ماجراي "ايران گيت" عنوان کردند. 

اولين اقدام در اين روند، ارسال سلاح به ايران بود. منابع خبري غرب اين عمل را اينگونه توجيه کردند که وقتي کاخ سفيد از کمک سوريه به آزادي گروگان‏ها نااميد شد و ايران نيز توانست براي آزادي گروگان‏هاي هواپيمايي تي. دبليو. اي، در تير ماه 1364 کمک کند، امريکايي‏ها به اين نتيجه رسيدند که با تأمين برخي از لوازم يدکي و تجهيزات مورد نياز ايران، موجبات جلب نظر مسئولان ايران را فراهم کنند. اين لوازم يدکي، همان‏هايي بود که شاه از امريکا خريداري کرده بود، اما امريکا به دليل تحريم فروش سلاح به ايران، آنها را بلوکه کرده بود. امريکايي‏ها با وجود تن دادن به اين سياست، از دادن سلاح‏هاي استراتژيک که موجب پيروزي ايران در جنگ شود، خودداري کردند و  تنها به تحويل تعدادي موشک تاو، تجهيزات سيستم موشکي ضد هوايي هاوک (هاگ) و يکي دو قلم ديگر از اين دست، اقدام کردند. البته امکان تهيه اين سلاح‏ها از بازار آزاد نيز کم و بيش وجود داشت. به همين دليل، هم زمان با ديپلماسي پنهان، امريکا در جهت مسدود کردن کانال‏هاي تهيه تسليحات ايران از بازار آزاد، تلاش چشم گيري به عمل آورد. موج دستگيري‏ها، بازداشت و زنداني کردن اعضاي حدود 21 شبکه قاچاق اسلحه، حکايت از اين امر داشت که امريکا درصدد بوده است با بستن کانال‏هاي دستيابي ايران به تسليحات مورد نياز پيشرفته و غير پيشرفته، از آن به عنوان امکان جهت اهداف خود بهره برداري کند. [3] . 

بدين ترتيب، نيازمندي امريکا به ايجاد ارتباط با ايران، با ارسال محدود سلاح به ايران از خرداد 1364 تا اسفند همان سال شکل گرفت. پس از آن امريکا کوشيد با ايران ارتباط مستقيم برقرار کرده و واسطه‏ها را حذف کند. تلاش امريکا براي حذف هر گونه واسطه و برداشتن گام بزرگتر، موجب سفر مک فارلين به ايران شد. سرانجام در چهارم خرداد 1365 هواپيماي حامل مک فارلين و همراهانش در تهران به زمين نشست. طي سه روز اقامت مک فارلين و همراهانش در ايران، مذاکراتي با رابطين ايراني صورت گرفت، اما نتيجه روشني در پي نداشت. مک فارلين با درک عدم موفقيت، تأسف خود را به طرف ايراني مذاکره کننده ابراز کرد و با بيان اين که فرصت گران بهايي از رست رفت (!)، ناموفق به امريکا برگشت. [4] . 

در پي اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي، در سالگرد تصرف سفارت امريکا در تهران (13 / 8 / 1365)، در افشاي سفر مک فارلين، کاخ سفيد با بحران سياسي کم سابقه‏اي روبه رو شد؛ زيرا هر آنچه را که ريگان به عنوان انگيزه تماس با جمهوري اسلامي مطرح مي‏ساخت، با شکل خاصي که ايران در اين ديپلماسي انقلابي به کار بست، ضعف امريکا در برخورد با مسائل جهاني تلقي شد و تير هدف‏هايي که ريگان با قصد کاهش فشار جو داخلي و سرخوردگي سياست امريکا در صحنه بين المللي مطرح کرده بود، موجب تشديد بحران شد. حتي اگر ريگان مي‏توانست با هر کوششي وانمود کند که از نماينده کاخ سفيد در ايران استقبال به عمل آمده است، اعزام يک عنصر برجسته به ايران، به بيانگر ضعف امريکا و انفعال اين کشور در برابر ملت و رهبري انقلاب اسلامي تلقي مي‏شد. زيرا براي تمام ناظران سياسي مشخص بود که چنين تلاشي در اين سطح، به مراتب فراتر از اقدام در جهت آزادگي گروگان‏هاي امريکايي در لبنان بوده است و اين تلاش به عنوان قدمي آشتي جويانه در ارتباط با يک انقلاب ارزيابي مي‏شد و دقيقا با همين برداشت، مسئله بي اعتباري سياست‏هاي منطقه‏اي امريکا در روابط با متحدان منطقه‏اي‏اش، قوت گرفت. 

وقوع ماجراي مک فارلين، لطمه‏ي شديدي به اعتبار امريکا در صحنه‏ي سياست بين الملل وارد ساخت و جوي آکنده از بي اعتمادي و سوء ظن بين اين کشور با کشورهاي عرب منطقه خليج فارس و به خصوص عراق به وجود آورد. مقامات عراق به طور رسمي اين سياست امريکا را محکوم و آن را نقض بي طرفي و معارض با نقش اين قدرت بزرگ در حفظ امنيت و صلح بين المللي اعلام کردند. عراقي‏ها همچنين امريکا را متهم کردند که در عمليات والفجر 8 و از دست دادن فاو، اطلاعات گمراه کننده‏اي به آنها داده است. 

اقدام ديگر عراق در اين برهه، نزديکي هر چه بيشتر به شوروي بود. در اين حال، اتحاد جماهير شوروي از شرايط موجود نهايت بهره برداري را کرده و با ارسال سلاح به عراق، روابط خود را با متحد ديرينه‏اش بهبود بخشيد. اين ارتقاء روابط به گونه‏اي بود که در پي حمايت شوروي از فشار عراق بر ايران در جنگ شهرها، دوره‏ي سختي بر ايران گذشت. منابع تأمين برق کشور، مناطق مسکوني و مراکز صنعتي و اقتصادي کشور به شکل گسترده‏اي در معرض بمباران و هدف موشک‏هاي عراقي قرار گرفت. اين فشار، به لحاظ اين که ايران در سياست خارجي امريکا در منطقه، تشتت و سردرگمي ايجاد کرده بود، مورد استقبال ايالات متحده نيز قرار گرفت. 

از سوي ديگر امريکا تلاش فوق العاده‏اي به عمل آورد که چالش داخلي و خارجي ناشي از ماجراي مک فارلين را به حداقل کاهش دهد. جهت دستيابي به اين هدف، در صحنه جنگ با دادن اطلاعات استراتژيک به عراق سعي کرد روابط خود با عراق را به شکل سابق بازگردانده و از گسستگي بيشتر اين روابط جلوگيري کند. مهمترين اقدام امريکا در اين زمينه، آگاه کردن مقامات عراقي از منطقه مورد نظر ايران براي عمليات کربلاي 4 و جزئيات مانور آن بود. 

علاوه بر اين امريکايي‏ها در جريان جنگ شهرها و حملات هوايي عراق به منابع برق و تأسيسات صنعتي ايران، اطلاعات با ارزشي در اختيار عراق قرار دادند. اين تلاش‏ها به ويژه موفقيت عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام در عمليات کربلاي 4 که در حد زيادي اطلاعات امريکايي‏ها در آن نقش داشت و در صورت شکست عراق، به احتمال زياد، اين رژيم در بن بست سياسي - نظامي بي سابقه‏اي گرفتار مي‏شد، موجب نزديکي و بهبود نسبي روابط عراق و امريکا شد. گرچه پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات کربلاي 5 يک بار ديگر سوء ظن عراقي‏ها را برانگيخت و آنها تصور کردند امريکا، يک بار ديگر آنها را فريب داده است، از اين رو بار ديگر در روابط بين دو کشور چالش ايجاد شد. 

اقدام ديگر امريکا براي کاهش فشار، متهم کردن مسئولان جمهوري اسلامي به ملاقات با مک فارلين بود. آنها کوشيدند ثابت کنند که مسئولان نظام با فرستاده ويژه ريگان ملاقات کرده‏اند، اما در اين زمينه موفقيتي به دست نياورد زيرا حتي نتوانستند نام مسئولان ملاقات کننده را ارائه دهند. و بالاخره آن گاه که با موضع گيري قاطع امام خميني مواجه شدند، با طرح مسائلي "چون اسرائيل از دلالان فروش سلاح‏هاي امريکايي به ايران 30 ميليون دلار سود برده است. " و يا اين که "امريکا پول فروش سلاح‏هاي فروخته شده به ايران را حساب ضد انقلابيون نيکاراگوئه واريز کرده است. " سعي کردند تا چهره انقلاب اسلامي ايران را در برابر امريکا مخدوش کنند. 

مزيد بر اين، اقدام ديگر امريکا در اعزام هيئت‏هاي ديپلماتيک به کشورهاي عربي منطقه‏ي خليج فارس بود تا از اين طريق و با توجيه اقدام انجام شده، به آنها دلگرمي داده و حمايت کاخ سفيد از اين کشورها را دوباره اعلام کند. زيرا پس از افشاي ماجرا، شيوخ عرب خليج فارس، دچار ابهام و حيرت شده بودند. آنها مشاهده کردند که امريکا براي منافع خود حاضر است متحدان ديرينه خود را در برابر ايران، قرباني کند.  

بدين ترتيب، ماجراي مک فارلين به دليل هوشياري امام خميني به يک پيروزي بزرگ براي جمهوري اسلامي‏ تبديل شد. و در مقابل امريکا در باتلاقي فرو رفت که پي آمدهاي منفي بسياري در روابط سياسي اين کشور با کشورهاي ديگر به جاي گذاشت و اعتبار ايالات متحده را مخدوش ساخت. 

اين اقدام به طور خاص در رابطه با جنگ ايران و عراق، موجب شکاف سياسي ميان امريکا با عراق و کشورهاي عرب منطقه شد. 

 

پي نوشته ها :

[1] دانشکده فرماندهي و ستاد سپاه پاسداران، فصلنامه بررسي‏هاي نظامي، "جنگ تحميلي و نفت"، تهران، 1373، شماره 14، ص 60.

[2] محمد دروديان فاو تا شلمچه (تهران مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، چاپ چهارم، 1381)، ص 89.

[3] مأخذ شماره 51، "جنگ تحميلي و سياست خارجي جمهوري اسلامي"، ص 99.

[4] دفتر سياسي سپاه پاسداران، خط توطئه در ششمين و هفتمين سال جنگ، تهران 1366، ص 112.